سیاستکاری ارکان مسئولت کیفری در قبال اطفال بزهکار در حقوق ایران و آمریکا

Publish Year: 1399
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 755

This Paper With 23 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

HCHCONF02_035

تاریخ نمایه سازی: 16 مرداد 1399

Abstract:

مسئله ی بزهکاری اطفال برخلاف تصور بسیاری از مردم یک مسئله ی نوپدید و مستحدثه نیست چرا که با سیری از ادوار و گذشته ی جوامع بشری، به خودی خود متوجه خواهیم شد که در گذشته نیز جوامع باستانی با این عارضه آشنایی داشته اند. اهمیت این پدیده به حدی بوده که در قوانین دیرینه بسیاری از ممالک، مقررات ویژه ای برای این دسته از بزهکاران پیش بینی شده بود. رسیدگی به جرایم اطفال مستلزم وجود نظام دادرسی ویژه ای است که با بهره گیری از نهادها و آیین دادرسی ویژه، خاص بودن بزهکاری آنان را مورد توجه قرار دهد. با توجه به طبع لطیف و انعطاف پذیر اطفال وکودکان، واکنش های اتخاذ شده در مورد جرایم آنان بایستی متناسب با وضعیت جسمی و روحی آنان باشد؛ لذا مجازات هایی مانند حبس و شلاق نه تنها تاثیری در تغییر طرز تفکر، رفتار و کردار اطفال و کودکان ندارد، بلکه حس انتقال جوی را در آنان تشدید می کند و در صورت وقوع جرم، رسیدگی و اتخاذ هر گونه تصمیم باید با قاضی صلاحیت دار تفویض گردد تا با تشکیل پرونده شناسایی شخصیت، روشی منطبق با شخصیت طفل یا نوجوان به اجرا گذارده شود. گزینش قضات حرفه ای کاردان، ضرورت آموزش مستمر آنان و مشارکت الزامی و تعهد آور کارشناسانی متخصص در مرحله ی تصمیم گیری و صدور رای وجوه ضروری جهت دادرسی تخصصی اطفال را تشکیل می دهند. به طور کلی از جمله پیش رفت هایی که در حقوق کیفری به وجود آمده پیش بینی سیستم دادرسی اختصاصی برای اطفال بزهکار بر اساس اصول و قواعد خاصی است که در این سیستم، دادرسی کیفری اطفال بزهکار باید متفاوت از سیستم های عمومی دادرسی باشد، لذا اقتضا می کند که سیاست جنایی متفاوت از سیاست جنایی که بر بزگسالان حاکم است برای اطفال و نوجوانان تدوین گردد. در حال حاضر ایران فاقد چنین سیاستی است که از انسجام کافی برخوردار باشد. بنابه ضرورت این موضوع، در این مقاله به بررسی سیاستکاری ارکان مسئولیت کیفری در قبال اطفال بزهکار در حقوق ایران و آمریکا پرداخته شده است.

Authors

فرید کرمی

دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خصوصی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد یاسوج، ایران

داریوش بابایی

گروه حقوق، واحد یاسوج، دانشگاه آزاد اسلامی، یاسوج، ایران