CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

مقایسه سه روش زمین آمار برای پیش بینی گروه های بافتی در اراضی زراعی و باغی استان گیلان

عنوان مقاله: مقایسه سه روش زمین آمار برای پیش بینی گروه های بافتی در اراضی زراعی و باغی استان گیلان
شناسه ملی مقاله: JR_AREO-33-2_007
منتشر شده در شماره 2 دوره 33 فصل در سال 1398
مشخصات نویسندگان مقاله:

سینا ملاح - محقق، موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
بهاره دلسوز خاکی - محقق، موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
ناصر دوات گر - دانشیار پژوهش، موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
کامبیز بازرگان - دانشیار پژوهش، موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران

خلاصه مقاله:
بافت[H1]  خاک یک خصوصیت ایستای خاک است و بر بیشتر ویژگی­های فیزیکی و شیمیایی خاک تاثیر میگذارد.از این رو، تقاضا برای اطلاعات مکانی آن رو به افزایش است. کمبود اینگونه اطلاعات می­تواند منجر به اتخاذ سیاست­های غلط در مدیریت و تخریب منابع زمین و آب شود. در ایران داده­های پراکنده بسیاری در مورد خاک وجود دارد که هزینه­های بسیاری صرف تولید آن­ها شده است. در صورت پهنه­بندی صحیح، این داده­ها به صورت نقشه در دامنه وسیعی از کاربردها قابل استفاده هستند. در این پژوهش، روش­های کریجینگ معمولی، وزن­دهی عکس فاصله و طبقه­بندی پیکسل مبنا برای پهنه­بندی ذرات معدنی و گروه­های بافت خاک (سبک، سنگین و متوسط) در 4665 نمونه خاک سطحی با مختصات جغرافیایی معین در اراضی زراعی و باغی استان گیلان که عمدتا در دشت­های ساحلی و پست قرار داشتند، مقایسه گردید و با استفاده از آماره­های صحت سنجی ضریب تبیین (R2)، میانگین اریب خطا (MBE)، ریشه میانگین نرمال­شده مربعات خطا (NRMSE)، ضریب کاپا (KIA) و درصد صحت طبقه­بندی پیکسل­ها (Pa) ارزیابی شد. نتایج نشان داد که روش وزن­دهی عکس فاصله در برآورد درصد رس (64/0 R2 =  و 22/0 NRMSE =) و شن (67/0 R2 =  و 25/0 NRMSE =) از صحت بالاتری برخوردار بود. اما در برآورد گروه­های بافتی سبک، سنگین و متوسط روش طبقه­بندی پیکسل مبنا بر پایه­ آماره­های ضریب کاپا و صحت طبقه­بندی (به ترتیب برابر 46/0 و 73%) از صحت بیشتری نسبت به دیگر روش­ها برخوردار بود؛ اما این برتری نسبت به روش کریجینگ معمولی (43/0 KIA =  و  71% Pa =) جزئی بود. در طبقه­بندی پیکسل مبنا از مولفه­های داده­های رقومی خاک به عنوان متغیر ورودی در شبکه عصبی مصنوعی برای برآورد اجزای معدنی در پیکسل­های مجهول استفاده شد. برای تصمیم­گیری با قطعیت بیشتر در رابطه با کارایی طبقه­بندی پیکسل مبنا در برآورد گروه­های بافتی خاک لازم است این روش در شرایطی با تنوع بیشتر در فیزیوگرافی نیز ارزیابی شود.  [H1]

کلمات کلیدی:
کریجینگ معمولی, وزن دهی عکس فاصله, طبقه بندی پیکسل مبنا, شبکه عصبی مصنوعی, پهنه بندی

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1044660/