بررسی نقش میانجی چابکی استراتژیک در رابطه بین ظرفیت جذب دانش و عملکرد شرکت های کوچک و متوسط

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی چابکی استراتژیک در رابطه بین ظرفیت جذب دانش و عملکرد شرکتهای کوچک و متوسط انجامشده است. این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش، توصیفی از نوع همبستگی میباشد. جامعه آماری این پژوهش شرکتهایکوچک و متوسط شهرکهای صنعتی اهر و هریس میباشند که تعداد این شرکتها 42 شرکت می باشد که به دلیل جامعه محدود و متناهی،همه شرکتها به روش سرشماری انتخاب گردیدند. با توجه به عدم پاسخگویی تعدادی از شرکت ها در نهایت 31 شرکت در پژوهش مشارکتداده شدند. در این پژوهش برای سنجش ظرفیت جذب دانش از پرسشنامه استاندارد کوهن و لوینتال 1990 ، برای سنجش چابکی استراتژیکاز پرسشنامه استاندارد ماونگر 2013 و برای سنجش عملکرد شرکتها از پرسشنامه محقر و همکاران 1389 استفاده شده است. به منظور بررسیپایایی پرسشنامه از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد که مقدار آن برای پرسشنامه ظرفیت جذب دانش 893 / 0 ، برای پرسشنامه چابکی استراتژیک869 / 0 و برای عملکرد شرکتها این مقدار 888 / 0 است. در این تحقیق برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون همبستگی و آزمون کولموگروفاسمیرنوف تحت نرمافزار آماری SPSS 24 و برای مدلیابی معادلات ساختاری از Smart PLS 3 استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد کهظرفیت جذب دانش تاثیر مثبت و معنی داری بر عملکرد شرکت های کوچک و متوسط دارد. همچنین نقش میانجی چابکی استراتژیک در رابطهبین ظرفیت جذب دانش بر عملکرد شرکت ها تایید شد.

Keywords:

ظرفیت جذب دانش , چابکی استراتژیک , عملکرد شرکت های کوچک و متوسط