بیانیه گام دوم و امکان بازآفرینی محیط سیاسی جمهوری اسلامی ایران

صاحب اثر: پژوهشکده بیمه
نوع محتوی: طرح پژوهشی
Language: Persian
Document ID: R-1104071
Publish: 20 June 2020
View: 333
Pages: 27
Publish Year: 1398

نسخه کامل Research منتشر نشده است و در دسترس نیست.

  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Research:

Abstract:

بیانیه گام دوم و امکان بازآفرینی محیط سیاسی جمهوری اسلامی ایران بیانیه گام دوم که رهبر انقلاب آن را در سالگرد چهل سالگی جمهوری اسلامی، خطاب به مردم و جوانان صادر کردند، به دلایل مختلف، مهم ترین نقطه اتکای نیروهایی است که به دنبال بازآفرینی محیط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و عبور کشور از فروافتادن در دام مسایل عاجل و باز کردن امکان توسعه کشور هستند. این بیانیه، طرح روشنی از آینده ایران ترسیم می کند. نظامی که در درون مرزهای جغرافیایی خود، یک حکمرانی موفق و ارتقا یافته دارد و قدرتی مستقل است که دامنه آن به فراتر از مرزهایش گسترانده شده و همچون دیگر قدرت های بزرگ، دولت هایی در شعاع قدرتش هستند و قدرت های جهانی، هژمونی او بر حوزه بزرگ قدرتش را به رسمیت می شناسند. این هدف آینده نگرانه بیانیه است که در چشم انداز میان مدت، از آن تحت عنوان «ایران اسلامی بزرگ» یاد شده و بناست که زمینه ساز تمدن نوین اسلامی باشد. تحقق جمهوری اسلامی پیشرفته، در مرکز تلاش برای تحقق این چشم انداز میان مدت (ایران اسلامی بزرگ) قرار دارد. * اعتراضات و آشوب های آبان ماه سال 98 در ادامه حوادث دی ماه سال 96 و با همان منطق تحلیلی قابل فهم است. خصیصه اصلی اعتراضات در نسبت با نمونه های پیشین آن (خصوصا اعتراضات سال 88) این است که معترضین، هویت سیاسی خاص و شناخته شده ای ندارند و عاملی که موجب آغاز اعتراضات می شود (نظیر افزایش قیمت بنزین) نسبت معناداری با جهت اعتراضات، الگوی مطالبات معترضین و حتی شکل اعتراضات ندارد. اعتراضات به هر بهانه ای که آغاز شود، به سرعت، کلیت نظام را هدف می گیرد و از همه نیروهای سیاسی موجود اظهار برایت می کند. معترضان خشمگین و ناامید هستند. چشم انداز مثبتی که با برجام، پیش روی شان گشوده شده بود را از دست رفته می بیند و رفته رفته احساس می کنند که نه تنها هیچ چشم انداز مثبتی در کار نیست، بلکه گذران روزمره امور کشور نیز تنها با تشدید فشار بر سبد فشرده مصرف و درآمد مردم میسر است. در چنین شرایطی، خشم و خشونت، بیشتر از سوی حاشیه نشینان و فرودستان بروز می کند و ناامیدی توام با بی تفاوتی نیز رفتار اقشار طبقه متوسط است (نظیر تبدیل دارایی ها به ارز خارجی برای صیانت از ارزش آن) هر دو را باید دید و جدی گرفت. * در این میان، آنچه نگران کننده است، فقدان نماینده ای سیاسی و مدنی برای معترضین در درون محیط سیاسی نظام جمهوری اسلامی و نبود گفتاری است که بتواند اعترضات را در درون محیط نظام نگه دارد. معترضین نیز اصرار دارند که هیچ یک از نیروهای درون محیط سیاسی نظام، نماینده آن ها نیستند. این امر، بیانگر تعمیق شکاف میان مردم و حاکمیت است و نشانه های نارسایی در شنیدن صداهای شنیده نشده و ناتوانی در بارور کردن امیدهای مایوس شده از سوی نیروهای فعال در محیط سیاسی جمهوری اسلامی است. وجود بحران و نارسایی در محیط سیاسی اشاره به وضعیتی است که در آن، هرچند نیروهای سیاسی به فعالیت مشغولند (رونق نسبی احزاب و ارگان های سیاسی) و مردم نیز حدی از امکانات برای بیان اعتراضات شان دارند (نظیر اعتراض در فضای مجازی)، اما فعالیت نیروهای سیاسی و ابراز نارضایتی مردم، چیزی را در میان نیروهای سیاسی و مردم و همچنین در میان خود نیروهای سیاسی به اشتراک نمی گذارد. در این شرایط، آنچه در وسط میدان سیاست عمل می کند؛ غریزه بقا، هم در میان مردم و هم در میان گروه های سیاسی است. سیاست به روزمره می افتد و هیچ چشم انداز روشن و امیدبخشی شکل نمی گیرد. مخاطره اصلی در این شرایط، به خطر افتادن بقا وضع موجود نیست، بلکه بیش از هر چیز باید از امتناع توسعه و فقدان وجود آینده ای مشترک میان حاکمیت و مردم نگران بود. وضعیتی که کشور را خصوصا در برابر فشار دشمن، به بالاترین حد از آسیب پذیری می افکند. * در طول دو دهه گذشته، دو کانال اصلی خلق امید سیاسی در محیط سیاسی جمهوری اسلامی ایران، کانال مقاومت و کانال مذاکره بوده است. هر دو کانال در مقاطعی دستاوردهایی داشته است. تا پیش از توافق نامه برجام، نظام سیاسی، در مجموع و با فرازونشیب هایی، تعادل معقول در میانه این دو کانال را حفظ کرد. اوج این تعادل را در انتخابات 1392 شاهد بودیم به نحوی که در این انتخابات، دوباره اجماعی نسبی میان نیروهای سیاسی بر سر مطلوبیت مذاکره برای حل وفصل تحریم ها و چالش ده ساله برنامه هسته ای کشور شکل گرفت. تحولات پس از خروج آمریکا از برجام اما شرایط را به کلی متحول کرده است. این تحولات از یک سو موجب شده است که هیچ یک از دو راهبرد مذکور نتوانند به تنهایی چشم اندازی برای برون رفت کشور از وضعیت اکنونی ترسیم کنند؛ و از سوی دیگر، اتخاذ راهبرد میانه به نحوی که مورد پذیرش و اجماع افکار عمومی و نیروهای سیاسی قرار بگیرد، دستکم در کوتاه مدت، منتفی به نظر می رسد. هرچند نیروهای عملگرایی که اولویت شان حفظ کشور در برابر مخاطرات موجود داخلی و خارجی است، ترجیح می دهند از سیاست رسمی کشور حمایت کنند و چشم انتظار «اتفاقی» باشند که شرایط کشور را از وضع موجود خارج سازد؛ اما قاطبه نیروهای سیاسی، به سیاست «گفتگو با خود» روی آورده اند و در فقدان شرایط هم افزایی و موازنه مثبت میان نیروهای سیاسی و مدنی، ترجیح می دهند موضع راستین خود را فارغ از تبعات آن اعلام کنند، ولو اینکه این موضع صریح، شانس چندانی برای پیگیری در میدان واقعی سیاست نداشته باشد (نظیر طرح صریح استعفا یا استیضاح رییس جمهور از سوی برخی گروه های سیاسی). * بیانیه گام دوم که رهبر انقلاب آن را در سالگرد چهل سالگی جمهوری اسلامی، خطاب به مردم و جوانان صادر کردند، به دلایل مختلف، مهم ترین نقطه اتکای نیروهایی است که به دنبال بازآفرینی محیط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و عبور کشور از فروافتادن در دام مسایل عاجل و باز کردن امکان توسعه کشور هستند. در حال حاضر، رهبر انقلاب تنها قدرت حاضر در صحنه است که نه تنها فراتر از مسایل عاجل و نارسایی های روزمره در کشور، برنامه ای بلندمدت برای توسعه ملی و ارتقای