نقد مفهوم حق در مطالعات حقوقی انتقادی و تناقضات آن

برنــامه مطالعات حقوقي انتقادي آشـــكاركردن ماهيت ايدئولوژيك حقوق ليبرال اســـت. براي اين منظور محققان اين جنبش مســائل دكترين حقوقي معاصــر را بررســي كردهاند از جمله حقوق خصــوصــي، حقوق كار، حقوق مدني، مفاهيم انتزاعي فلســفه حقوق، فمينيســم و حقوق و اقتصاد. اين محققان بر فهم خودآگاه و نظام مند نقش ايدئولوژيك حقوق در جامعه ســرمايه داري تأكيد ميكنند. از منظر ايشــان پژوهشهاي جريان اصــلي و غالب حقوقي، فرآيند حقوقي و نظم موجود را مشــروع جلوه ميدهد. اصــحاب مطالعات حقوقي انتقادي اما با نشــان دادن عدم انســجام در دكترين آن را مشــروعيت زدايي ميكنند. ايشــان بر اين باورند كه براي افشاي نقش ايدئولوژيك حقوق بايستي دعاوي حقوقي معيني را تبيين كرد. هدف پژوهش حاضــر بررســي ادعاها و تناقضات نظري مطالعات حقوقي انتقادي است؛ اينكه آيا مطالعات حقوقي انتقادي توانســته اســت نقدي منســجم از حقوق در جامعه ســرمايه داري ارائه دهد و نظريهاي انتقادي دراندازد؟ نظريه زماني انتقادي اســت كه شــرايط امكانها و محدوديتهاي خرد را تحليل كند. با نگاهي به ادبيات توليده شــده توســط اصحاب مطالعات ميتوان دريافت كه برنامه مطالعات حقوقي انتقادي در ايجاد نظريه اي انتقادي از حقوق عقيم مانده است. اين عدم موفقيت ناشي از تناقضات دروني در معرفت شناسي و روش مطالعات حقوقي انتقادي است.

Keywords:

مطالعات حقوقی انتقادی , عدم تعین , عدم انسجام , ایدئولوژی , نظریه انتقادی