غلبه تیپ مذهبی مزور، نمودی از فهم ناروا از دین در رمان اجتماعی (با تامل در نمونههای برجسته)
عنوان مقاله: غلبه تیپ مذهبی مزور، نمودی از فهم ناروا از دین در رمان اجتماعی (با تامل در نمونههای برجسته)
شناسه ملی مقاله: JR_PERLIT-68-232_007
منتشر شده در در سال 1395
شناسه ملی مقاله: JR_PERLIT-68-232_007
منتشر شده در در سال 1395
مشخصات نویسندگان مقاله:
محمدرضا عابدی - استادیار دانشگاه تبریز
خلاصه مقاله:
محمدرضا عابدی - استادیار دانشگاه تبریز
رمانهای اجتماعی پس از مشروطه، محصول جامعه دوره گذر از سنت به تجدد و میل به رهایی مطلق از سنتهای گذشته بود. در غالب این رمانها دین به عنوان شالوده سنن گذشته، آماج بیشترین انتقادها قرار گرفت. رماننویسان این دوره در پی آن بودند که فرد را در جامعه، نزدیک به آنچه در عالم واقع اتفاق میافتد، به تصویر بکشند؛ اقتضای واقعگرایی ارائه تصویری است که خوبیها و هنجارها را نیز در کنار نارواییها و پلشتیها بنمایاند. مسئله این است که نویسندگان در تصویری که از طیف مذهبی جامعه در قالب داستان بازنمودهاند، صرفا بر روی بخشی از این طیف، یعنی شخصیتهای منفی و متظاهر تمرکز کرده و عملا خصوصیات آنها را به دیگر تیپهای مذهبی تعمیم دادهاند. آنها در این بین تیپ مذهبی دیندار راستین را تقریبا نادیده انگاشتهاند. در قریب به اتفاق مواردی که شخصیتی مذهبی در رمانهای اجتماعی حضور دارد، کانون تمرکز، رفتارهای منفی، گناهآلود و ریاکارانه اوست؛ از این رهگذر آثار مذکور غالبا از نوعی پیشداوری نسبت به مذهب رنج میبرد. به نظر میرسد، در پدیدآمدن چنین ذهنیتی تاثیر نوع نگاه غربی به دین ـ در مفهوم کلیسای خردگریز و علمستیز قرون وسطاییـ که دین را در هیئتی منفور و تیره میدید، نمیتواند بیتاثیر باشد؛ نگارنده با مطالعه آثار داستاننویسان بزرگ نیمه نخست سده حاضر، تیپهای مذهبی شاخص را انتخاب کرده و در قالب چهار تیپ روحانی، مذهبی غیر روحانی، زنان مذهبی و تیپهای غیر مذهبی متظاهر به مذهب، به صورت تحلیلی بررسی کرده است. بررسی مولفههای شخصیتی تیپهای مذکور نشان داد که نگاه منفی به تیپهای مذهبی و تعمیم صفات تیپ مذهبی ریاکار گناهآلود به دیگر طیفهای مذهبی، تقریبا در همه داستانهای این دوره، با اندکی تفاوت در شدت و ضعف، یک امر شایع است.
کلمات کلیدی: تیپ مذهبی, واقعگرایی, ریاکار, رمان اجتماعی
صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1199794/