CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

نقدهایی بر نظریه های معنا در فلسفه تحلیلی ادبیات

عنوان مقاله: نقدهایی بر نظریه های معنا در فلسفه تحلیلی ادبیات
شناسه ملی مقاله: JR_JOP-45-2_004
منتشر شده در در سال 1396
مشخصات نویسندگان مقاله:

مهدی شمس - دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه اصفهان
محمد مشکات - دانشیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان

خلاصه مقاله:
قصدگرایی و ضد-قصدگرایی دو نظریه اصلی در فلسفه تفسیر ادبی هستند که هر یک موضع­گیری مشخصی درباره نسبت قصد مولف با معنای اثر دارند. داشتن نظریه­ای درباره چگونگی شکل­گیری معنا از لوازم هر یک از این دو موضع فلسفی است. آنها باید به این پرسش پاسخ دهند که معنای یک قطعه ادبی چگونه قوام می یابد؟ برای یافتن پاسخ درست، تمرکز بر فلسفه زبان و نظریات معنا مفید خواهد بود. بعضی از رقبای قصدگرایان، از جمله ضد-قصدگرایان، اغلب مجبور شده­اند تا تفسیر ادبی را از تفسیرهای معمول در زندگی روزمره جدا کنند، اما نتوانسته­اند چرایی این جدایی را توجیه کنند. در نقطه مقابل، پاسخ قصدگرایان نیز، که مبتنی بر نظریه معنای گرایس بوده، قانع کننده نیست؛ نظریه معنای ایشان فقط قسمتی از معناهای موجود در متن را پوشش می­دهد. در این مقاله پاسخ دو تن از قصدگرایان میانه رو معاصر، رابرت استکر و پیسلی لوینگستون به این پرسش نقد میشود. در انتها، نگارنده نظریه ربط را به عنوان نظریه­ای جایگزین برای توضیح معنای آثار ادبی پیش می­نهند و نتایج این جایگزینی را تبیین می­کند. نگارنده نتیجه می­گیرد که نظریه ربط امتیازاتی بر نظریه گرایسی معنا دارد که استفاده از آن را در بحث از تفسیر ادبی موجه می­سازد.

کلمات کلیدی:
تفسیر, نظریه معنا, نظریه ربط, دلالت, فرامتن, قصد

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1213717/