جایگاه شکسپیر در فلسفه ی لویناس
عنوان مقاله: جایگاه شکسپیر در فلسفه ی لویناس
شناسه ملی مقاله: JR_CLLS-15-21_014
منتشر شده در در سال 1397
شناسه ملی مقاله: JR_CLLS-15-21_014
منتشر شده در در سال 1397
مشخصات نویسندگان مقاله:
مهرداد بیدگلی - دانشگاه سمنان
شمس الدین رویانیان - دانشگاه سمنان
خلاصه مقاله:
مهرداد بیدگلی - دانشگاه سمنان
شمس الدین رویانیان - دانشگاه سمنان
امانوئل لویناس، فیلسوف دیر آشنای قرن بیستم، در فلسفه پردازی خود، قبل از رونمایی از ایدههای نوین در سال ۱۹۶۱، متاثر از هنر بود. نه تنها هنر، بلکه بهطور پارادوکس گونهای ادبیات و ادیبان بزرگ جهان نیز وی را تحت تاثیر قرار داده بودند. درواقع متفکرانی نظیر داستایوفسکی، گوگول، سروانتس، و چهرههای بزرگ ادبیات ملل مختلف، خواه آگاهانه یا ناخودآگاه، در فلسفه و اندیشهی وی دستی داشتهاند و او خود به این نکته در مصاحبهای با فیلیپ نمو اشاره میکند. اما باید گفت شکسپیر کسی است که وی به آثار او اشارهی ویژهای میکند. خصوصا در سال های آغازین تحقیق و پژوهش فلسفی خود از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۶۱، از او و نمایشنامههای لیرشاه، هملت، مکبث و رومئو و ژولیت سخنانی به میان میآورد که مستقیما در راستای گسترش مفاهیم اساسی فلسفهاش به کار گرفته می شوند. از این رو، تاثیری که وی از ادبیات و شکسپیر در جهت معرفی فلسفهی خود، «اخلاق به مثابه فلسفهی اولی»، گرفته است جای تامل و بررسی دارد. در این راستا، این مقاله درنظر دارد تاثیر ادبیات و خصوصا شکسپیر بر این فیلسوف را مورد بحث قرار دهد. پس از مقدمهای مختصر، به تشریح اشارات وی به شکسپیر در نوشتههایش، با تاکید بر زمان و دیگری، میپردازیم. درخلال این گفتگوها، جایگاه شکسپیر در اندیشهی لویناس را به بحث گذاشته و اهمیت او را برای این فیلسوف روشن میکنیم.
کلمات کلیدی: لویناس, شکسپیر, ادبیات, خود یا همان, دیگری, دگربودگی یا غیریت, چهره
صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1268864/