تحلیل روانشناختی «نیاز به بقا» در شخصیت های داستان های برگزیده (بر مبنای نظریه انتخاب ویلیام گلاسر) مطالعه موردی: داستانهای منتخب از سال ۱۳۰۰-۱۳۹۰ (تالیف و ترجمه)

ادبیات و خصوصا داستان های کودکان، اگر براساس شناخت درست از شخصیت و روحیات کودکانه وروانشناسی دوران کودکی نوشته شود، نه تنها می تواند در ارضای بعضی از نیازهای کودک،یاری رسان باشد؛ بلکه در تقویت توانمندی کودکان در برآوردن نیازهایشان نیز نقش موثری ایفاخواهد کرد.به کارگیری نظریه های علم روان شناسی در تحلیل ادبیات کودک، می تواند نویسندگاناین نوع ادبی را در تکوین شخصیت های داستانی مثبت و موثر یاری کند. در این پژوهش، «نیاز به بقا» در شخصیت های اصلی و فرعی داستان های برگزیده از سال ۱۳۰۰-۱۳۹۰، به منظور بررسی میزان تاثیر داستان بر مخاطب، براساس نظریه انتخاب «ویلیام گلاسر» بررسی و تحلیل شده است. نتایج بررسی داستان ها حاکی از این است که برانگیختگی نیاز به بقا در شخصیت های اصلی یا فرعی در نیمی از داستان ها وجود داشت. براساس مستندات موجود در هر داستان، شخصیت هایی که در هنگام برانگیختگی نیاز، بهترین رفتار را از خود بروز می دادند، احساس ارزشمندی بیشتری داشتند و شخصیت هایی که به رفتارهای نامعقول و شتابزده دست می زدند، پایان خوبی نداشتند.۱۳۹۰ ، بته - در شخصتیتهای اصتلی و ررلتی داستتانهای برگزیتده از ستال ۱۳۰۰ » نیاز به بقتا «» ویلیتام گلاستر « منظتور بررستی میتزان تتر یر داستتان بتر مخا،تب، براستاس نظریتن انتختاببررسی و تحلیل شده است.نتایج بررسی داستتانها حتاکی از ایتن استت کته برانییختیتی نیتاز بته بقتا در شخصتیتهایاصلی یا ررلی در نیمی از داستانها وجتود داشتت. براستاس منتتندات موجتود در هتر داستتان،شخصتتیتهایی کتته در هنیتتام برانییختیتتی نیتتاز، بهتتترین ررتتتار را از ختتود بتتروز میدادنتتد،احناس ارزشتمندی بیشتتری داشتتند و شخصتیتهایی کته بته ررتارهتای نتامعقول و شتتابزدهدست میزدند، ژایان خوبی نداشتند.

Keywords:

داستان کودک , روان درمانی , نظریه گلاسر , نقد روان شناسی , نیاز بقا