مروری کامل بر نظریه اعتباریات طباطبائی و مقایسه آن با قراردادگرایی رالز

Publish Year: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 1,100

This Paper With 13 Page And PDF and WORD Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

NCMEI04_031

تاریخ نمایه سازی: 15 دی 1401

Abstract:

علامه طباطبایی از جمله متفکران بزرگ اسلامی است. او، با ارائه نظریه اعتباریات، تحول بزرگی در عرصه معرفت شناسی فلسفه اسلامی ایجاد کرد، که نتایج آن بر حوزه های گوناگون علوم انسانی، به ویژه حقوق عمومی، تاثیرگذار است. علامه طباطبایی، با بحث پیرامون اعتباریات اجتماعی، به بررسی مفاهیم و مقولاتی می پردازد که از عناصر مطرح در حوزه حقوق عمومی و به نوعی بیانگر نگاه ایشان به نظام سیاسی و ساختار حکومتی است. در نظر علامه طباطبایی، اعتباریات مفاهیم جعل شده ذهن آدمی است در برابر مفاهیم حقیقی، که مصداق آن با واسطه یا بی واسطه در عالم خارج تحقق دارد. اعتباریات در مباحث حقوقی و اجتماعی با تعریف آن در برابر مقولات اولی ذهن فرق دارد . اعتباریات در حوزه حقوق همان مفاهیمی است که انسان در حوزه جامعه و سیاست می سازد و محل بحث آن در حکمت عملی است . جان رالز، فیلسوف معاصر آمریکایی، عنوان «اعتبارگرایی» را برای دیدگاه خود در فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست برگزیده است. اساس دیدگاه او همان نظریه قرارداد اجتماعی است که پیش از وی توسط لاک و کانت مطرح شده است. او این دیدگاه را با شرط انصاف و بی طرفی تکمیل می کند که با جهل نسبت به موقعیت خود (پرده جهل) در وضعیت نخستین مشخص می گردد. دیدگاه رالز در این زمینه با توجه به مخالفت با شهودگرایی و سودگرایی، نوعی نظریه غیر واقع گرا خواهد بود که به جدایی میان علم و اخلاق معتقد است و عینیت گزاره های اخلاقی را به معقول بودن آنها تعریف نموده، صحت آنها را به اعتبار آن ها بر اساس رویه ای بی طرفانه و مناسب معرفی می کند. نظریه ادراکات اعتباری که توسط علامه طباطبایی مطرح شده است، موافقت ها، مخالفت ها و برداشت های مختلفی را در پی داشته، اما به عقیده بسیاری، دیدگاهی بدیع و اثر بخش در فلسفه اسلامی است. مطابق با این نظریه بسیاری از علوم و تصدیقات و از جمله مفاهیم حسن و قبح و عدالت، اعتباری هستند. هدف این مقاله، آن است که ضمن گزارش بعضی از ابعاد این دو نظریه، به تحلیل و مقایسه ای میان آن ها دست زند و بعضی نتایج مشابه و متفاوت آن را در مقوله های غیر واقع گرایی، عینیت، ملاک توجیه و جدایی علم واخلاق بررسی کند.

Authors

منصوره تقی زاده

دانشجوی کارشناسی ارشد رشته فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران