CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

جایگاه عقل و مراتب آن در مثنوی معنوی مولوی

عنوان مقاله: جایگاه عقل و مراتب آن در مثنوی معنوی مولوی
شناسه ملی مقاله: CELPL02_004
منتشر شده در دومین کنفرانس بین المللی یافته های پژوهشی در مطالعات زبان و ادبیات در سال 1401
مشخصات نویسندگان مقاله:

عالیه عرب - دانشجوی کارشناسی ارشد رشته فلسفه وکلام اسلامی دانشگاه دولتی بیرجند
محمدهادی شهاب - استادیار دانشگاه دولتی بیرجند ،گروه فلسفه و کلام اسلامی

خلاصه مقاله:
عقل و خرد در ادبیات فارسی، بویژه در آثار شاعرانی که با علم کلام و فلسفه و منطق آشنایی داشته اند، جایگاهویژه ای دارد. گاه نیز به دلیل مضمون یابی و بیان مفاهیم و مضامین و صور خیال و ایماژهای شاعرانه و اد یبانه، شاعرانو ادیبان بدان توجه کردهاند. در مواردی نیز هنگامی که بحث عشق و شیوه عاشقی پی ش آمده، موضوع تقابل عقل وعشق مطرح شده و شاعر به موضوع عقل نیز، البته به شکل نکوهیده آن پرداخته است. در عین حال، شاعرانی مانندمولوی برخلاف برخی عارفان که از سر بی مهری به عقل می نگرند، در آثار خود به ویژه در مثنوی معنوی با اهتمامیویژه به عقل نگریسته است. ایشان به اهمیت عقل و خرد در روایات و متون دینی و فلسفی و کلامی آگاه هستند وعقل در آثار ادبی آنان جایگاه ویژه ای دارد و همیشه عقل مساوی با عقل جزوی و جزئی نگر و سطحی نگر نیست.مولانا به عنوان شاعر و هنرمند اظهاراتی در مورد عقل و سطوح آن که متاثر از آموزه ها، ارتباطات و جامعه است،بیان کرده است. برای به دست آوردن عمق بینش او در این زمینه، لازم است به آثار او در قالب گفتمان نگاه کرد تاابهام بین تناقضاتی که در یک موضوع واحد در آثار او دیده می شود برطرف شود. یک مطالعه مرتبط تعیین می کندکه چگونه گفته های مولانا به واقعیت نزدیک شده و چگونه او قادر به اجرای آنها بوده است. این تحقیق نظر کاملیدرباره موضوع ویژگی در مثنوی ارائه می دهد. با توجه به روش های معمول تحقیق در رشته های علوم انسانی، دراین پژوهش از روش توصیفی تحلیلی بر پا یه منابع کتابخانه ای به بررسی و تجزیه تحلیل مطالب از دیدگاه مولاناپرداخته شده است.نسبت میان عقل و عشق، در نظر مولانا، بسته به تفکیت قلمروی هر یک دارد. به این معناکه عقلرا کارکرد و قلمروی خاصی است و عشق را قلمروی دیگر. بنابراین، میان عقل، به این معنا (عقل کلی)، و عشق(حقیقی) پیوند عمیقی وجود دارد که عارف را گریزی از پذیرش هر دو نیست، هرچند که در نهایت عقل را تواندرک حقیقت نیست و فقط عشق است؛ عشقی برخواسته از جمال الهی و همین عشق است که جمله عالم را بهحرکت واداشته است. در نهایت مولوی معتقد است که این عشق با عقل کل و عقل اعلا نه تنها تقابل ندارد بلکهسازگار می باشد.

کلمات کلیدی:
عقل، عشق، مثنوی معنوی، مولانا

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1598866/