زینب آساسهرابی - کارشناسی ارشددانشگاه ایلام

هدف :این تحقیق با هدف ارائه الگوی تحول آفرینی در نظام آموزش عالی انجام شده است .روش :روش تحقیق از جهت هدف کاربردی بوده و از جهت شیوه گردآوری داده ها آمیخته اکتشافی به شیوه ساختاریتفسیری انجام شده است . بخش جامعه آماری تحقیق حاضر، در بخش کیفی ۱۵ نفر از خبرگان و مدیران آگاه به موضوع بوده که به روش هدفمند انتخاب شدند و با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته داده های کیفی جمع آوری شدند. در بخش کمی نیز ۲۰۰ نفر از کارکنان جامعه آماری موردنظر بوده اند که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. در بخش کمی نیز پرسشنامه ای ۸۷ سوالی طراحی شد. این پرسشنامه حاصل بخش کیفی پژوهش و نظر خبرگان بوده و محقق ساخته است . پس از توزیع پرسشنامه ها، جهت بررسی اعتبار مقوله های شناسایی شده با استفاده از نرم افزارهای smart Pls و ۲۵Spss از تحلیل های عاملی استفاده شد که همگی برازش مناسب داشتند. همچنین به منظور بررسی پایایی پرسشنامه ، آلفای کرونباخ محاسبه شد که مقدار آلفای کل پرسشنامه ۹۸۱/۰ به دست آمد و این مقدار نشان دهنده پایایی مناسب آن است .یافته ها:یافته های حاصل از بخش کیفی پژوهش دستیابی به بیش از ۳۰۰ کد باز، ۲۹ مقوله فرعی و ۱۲ مقوله اصلی بوده که با استفاده از روش ساختاری تفسیری در ۶ سطح مجزا، سطح بندی شدند: خوداتکایی و توانمندسازی (سطح اول )؛ همراستایی استراتژیک ، هوشمندسازی و کیفیت آموزشی (سطح دوم )؛ راهبرد فرهنگی اجتماعی ؛ دیپلماسی فعال (سطح چهارم )؛ کارآفرینی استراتژیک ، تفکر استراتژیک و یادگیری سازمانی (سطح پنجم ) و برندسازی آموزش عالی و بازاریابی در آموزش عالی (سطح ششم ).نتیجه گیری: به طور کلی از نتایج پژوهش حاضر مشخص شد در سطح بندیهای انجام شده به ترتیب بااهمیت ترین وکم اهمیت ترین مولفه های اصلی ، خوداتکایی و توانمندسازی و برندسازی آموزش عالی و بازاریابی در آموزش عالی بوده اند؛که این نتیجه با توجه به بخش ساختاری تفسیری تحقیق حاصل شده است .

تحول ، تحول استراتژیک ،آموزش عالی ، الگویی ساختاری-تفسیری