درآمدی بر بنیان های فلسفی و روش شناختی مردم نگاری انتقادی؛ با تاکید بر مردم نگاری انتقادی کارسپیکن
عنوان مقاله: درآمدی بر بنیان های فلسفی و روش شناختی مردم نگاری انتقادی؛ با تاکید بر مردم نگاری انتقادی کارسپیکن
شناسه ملی مقاله: JR_JSI-19-4_006
منتشر شده در در سال 1397
شناسه ملی مقاله: JR_JSI-19-4_006
منتشر شده در در سال 1397
مشخصات نویسندگان مقاله:
عباس گرگی - دکترای دانشگاه شیراز
سعید گودرزی - استادیار دانشگاه پیام نور تهران
خلاصه مقاله:
عباس گرگی - دکترای دانشگاه شیراز
سعید گودرزی - استادیار دانشگاه پیام نور تهران
به طورکلی، تحقیقات به دودسته کمی و کیفی تقسیم می شوند. تحقیقات کیفی انواع متعددی دارند که مهم ترین آن مردم نگاری، نظریه مبنایی، پدیدارشناختی، تحلیل گفتمان، تاویل شناسی یا هرمنوتیک و نشانه شناسی هستند. مردم نگاری انتقادی نوعی ازمردمنگاری است که ریشه در مکتب شیکاگو دارد و توسط مرکز مطالعات بیرمنگام در انگلستان توسعه یافت. هدف اصلی مردم نگاری انتقادی، نقد و تفسیر فرهنگ و تغییر آن به نفع برابری قدرت در روابط اجتماعی و توانمندسازی سوژه های موردمطالعه است. بنابراین مردم نگاری انتقادی همواره با مسئله قدرت مرتبط است و تغییرگرایی، ارزشگرایی و رابطه عاملیت/ ساختار ازجمله مشخصههای این روش هستند. یکی از روشها در مردمنگاری انتقادی، روش کارسپیکن است که بر تجربه ارتباطی تاکید می نماید و از پراگماتیسم، نئومارکسیسم و پدیدارشناسی تاثیر گرفته است. کارسپیکن با قرار دادن مفهوم اعتبار در درون نظریه معنا، بر ارتباط درونی بین معنا و اعتبار تاکید می کند. او دارای یک رویکرد پنج مرحلهای در انجام مردم نگاری انتقادی است که عبارتند از: جمع آوری اسناد و مدارک اولیه؛ تحلیل داده های مشاهده ای جمع آوری شده؛ تولید داده های گفت وگویی (رویکرد امیک) با هدف جمع آوری داده هایی که دیدگاه ها و نقطه نظرات مشارکت کنندگان در تحقیق را انعکاس می دهد؛ کشف و شناسایی روابط سیستمی بین آنچه که درزمینه تحقیق کشف گردیده، با زمینه های گسترده تر و در آخر مرتبط ساختن یافته های به دست آمده از مراحل پیشین به سازه ها و نظریه های جامعه شناختی کلان تر، به منظور نشان دادن فرایندهای تولید و بازتولید اجتماعی.
کلمات کلیدی: مردمنگاری انتقادی, کارسپیکن, تحلیلافق, میدان معنا, رویکرد امیک و اتیک
صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1659135/