آشتی لوگوس و موتوس بازاندیشی نقد افلاطون به شاعران، بویژه همر، در پرتو گفتگوی پارمنید
عنوان مقاله: آشتی لوگوس و موتوس بازاندیشی نقد افلاطون به شاعران، بویژه همر، در پرتو گفتگوی پارمنید
شناسه ملی مقاله: JR_JRPH-2-1_002
منتشر شده در در سال 1402
شناسه ملی مقاله: JR_JRPH-2-1_002
منتشر شده در در سال 1402
مشخصات نویسندگان مقاله:
سعید بینای مطلق - استاد فلسفه، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
خلاصه مقاله:
سعید بینای مطلق - استاد فلسفه، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
موضع افلاطون در نسبت با شاعران دوگانه است: گاه به ستایش از ایشان یاد می کند، گاه به نکوهش. هدف این مقاله بازاندیشی این دوگانگی است با نظر به گفتگوی پارمنید. پرسش نخست این است: از چه روی افلاطون نگاه دوگانه ای به شاعران دارد؟ افلاطون، به هنگام نقد شاعران، در اینجا همر، دست کم، میان دو مرتبه (لایه) از واقعیت در اشعار وی تمیز می نهد: نخست اشعاری را برمی گزیند که متناسب برای تربیت کودکان، و سازگار با قانون است. دسته ی دیگر، اشعار سروده به استعاره و رمز، را فرومی نهد، زیرا فهم این اشعار برای عموم دشوار است. برای همین می توانند انگیزه ای برای بزهکاری، پایمال کردن قانون، و درنتیجه فروپاشی دولت شهر فراهم آورند. شاعران بدرستی نمی دانند چه چیز مناسب جامعه و سازگار با قانون ست، و چه چیز چنین نیست. برای مثال، زئوس، بگفته همر، علت هر آن چیزیست که برای انسان ها روی می دهد، چه نیک و چه بد: در آستانه زئوس دو خمره قرار دارند، یکی لبالب از سرنوشت های نیک، دیگری لبریز از سرنوشت های شوم. زئوس به یک اندازه از این و از آن بر می دارد. اشعاری از این دست، استعاری و آمیخته به ابهام، می توانند، اگر در جامعه پراکنده شوند، بنیاد قانون را براندازند. خدا، از نظر افلاطون، به عکس، علت چیز های کمی ست که جملگی نیک اند، برای بدی علت دیگری باید یافت. لذا، به گفته ی افلاطون، تنها گروه اندکی شایسته ی شنیدن اشعار شبهه بر انگیز و دریافت معانی آنند. پرسش دوم این است: این اشعار، در کدام گفتگو، برای این جمع اندک، بازگو می شوند؟ خواهیم دید، این اشعار، در گفتگوی پارمنید بیانی فلسفی می یابند. ولی چرا در این گفتگو که موجزترین و انتزاعی ترین( هندسی ترین، به لحاظ سبک) گفتگوی افلاطون است؟ موضوع پارمنید توصیف دیالکتیک، یا بازی یک و بسیار است. به بیان دیگر، افلاطون در اینجا به هستی کل نظر دارد، از آن روی که هرچه هست: از نیک و بد، خیر و شر، مرتبه معقول و مرتبه محسوس، (ونه تنها قلمرو محسوس آنگونه که برخی از شارحان این گفتگو می پندارند) در آن پدیدار می شوند. بنابرین موضوع آن دیگر دولت شهر(مدینه)، ضرورت قانون و در نتیجه تمیز میان نیک و بد، درست و نادرست نیست، بلکه آنچه هست، از آن روی که هست. از این روست که در آن، موتوس و لوگوس، به گونه ای، آشتی دارند. بازاندیشی نقد افلاطون به شاعران، در واقع، طرح این دو پرسش و تلاشی است برای پاسخ به آن.
کلمات کلیدی: موتوس, لوگوس, یک یک, یک هستنده, شمار بی نهایت هستندگان
صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1680725/