CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

بررسی رابطه نگرش مذهبی با خودتنظیمی خودمختارانه دانش آموزان دختر و پسر

عنوان مقاله: بررسی رابطه نگرش مذهبی با خودتنظیمی خودمختارانه دانش آموزان دختر و پسر
شناسه ملی مقاله: CCSE01_016
منتشر شده در اولین همایش ملی علوم شناختی در تعلیم و تربیت در سال 1390
مشخصات نویسندگان مقاله:

فاطمه شریفی - کارشناس ارشد رشته روانشناسی تربیتی

خلاصه مقاله:
در روانشناسی مذهب به دلیل اهمیت دین در همه ی جنبه های زندگی، به بررسی عوامل روان شناختی دین پرداخته می شود. آلپورت معتقد است که شخصیت بالغ، نیازمند فلسفه وحدت بخش درباره حیات و یک چهارچوب دوری است که می تواند عناصر مختلف تجربه ی آدمی را به نوعی منظم ک ند و هدفی پیش روی او قرار دهد و تنها دین است که کل عالم وجود را در بر گیرد. به نظر وی هرچند پیروی مداوم از هر نظام ارزشی می تواند به فرآیند یکپارچگی و انسجام کمک کند، اما انگیزه ی دینی همه چیز را به یکباره در خود جای داده و تلاش مستمری را که موجب انسجام شخصیت است، به بهترین شکل حفظ می کند(وولف، 1386). رایا و همکاران (2008) نشان دادند که دین اسلام موجب احساس بهزیستی در مسلمانان می شود. به نظر می رسد که نگرش دینی به عنوان یک نگرش ، آنگونه که مک کی و اسمیت (2000) مطرح کردند بر رفتار فرد تأثیر می گذارد. ساختار شناختی افراد و میزان اطلاعات فرد از موضوع نگرش با هیچانات گوناگونی که در پی دارد، می تواند در عملکردهای وی تأثیر عمده ای برجای گذارد و به علت برخورداری از ثبات، در طول زندگی دوام داشته باشد (بارون و همکاران، 1989). راتر و همکاران (1975) معتقدند که هدفمندی رفتار انسان از تأثیر شرایط تقویت کننده بر می خیزد. راتر بر این باور است که توان رفتار در یک وضعیت خاص، تابع انتظار تقویت و یا عدم تقویت و ارزش آن تقویت است. از نظر او مردم یا تقویت را در درون خود می دانند که همان انگیزش درونی هم می شود و یا آن را خارج از خود می دانند که با انگیزه بیرونی مترادف خواهد بود. روند درون سازی برای مذهب شبیه همان روندی است که در درونی سازی وجدان، خود تنظیمی و سایر استانداردها و معیارهای رفتاری رخ می دهد (برودی و فلور، 1998، کوچانسکا، 2001). ارزشهای اخلاقی و مذهبی از مدت ها قبل (خیلی زود) در روند اجتماعی شدن میان والدین و فرزندان منتقل شده اند و انتقال تدریجی از شکل مذهب و دیگر تنظیمی به سمت مذهب به شکل خود تنظیم و سپس مذهب کاملاً درونی شده وجود دارد (بوزلی، 1993). در همین چهر چوب و تحت نظریه خود تعیین گری، افرادی که مذهب و رفتارهای مذهبی را به دلیل وجود کنترل کننده های خارجی انجام می دهند، کمتر از افرادی که مذهب را به دلیل وجود انگیزه های درونی و ذاتی می پذیرند، آزادانه و بدون اجبار و از روی رغبت به آن می نگرند. آن دسته از افراد که مذهب را به دلایل ذاتی و درونی قبول دارند سعی در یکپارچه کردن عقاید مذهبی با باورها و ارزش های شخصی خود دارند، در این صورت است که می توان گفت مذهب در شخص درونی شده است. هر چه میزان درونی سازی این عقاید بیشتر باشد، پذیرش آن و انجام اعمال مذهبی به صورت آزادانه و از روی اراده بیشتر خواهد بود.

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/169009/