CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

بررسی تطبیقی حکایت اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و داستان)کەر به لاحەول ناژی ( استاد هەژار موکریانی

عنوان مقاله: بررسی تطبیقی حکایت اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و داستان)کەر به لاحەول ناژی ( استاد هەژار موکریانی
شناسه ملی مقاله: ICMHSR13_074
منتشر شده در سیزدهمین کنفرانس بین المللی پژوهش های مدیریت و علوم انسانی در سال 1402
مشخصات نویسندگان مقاله:

طاهر قاسمی - کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه خوارزمی تهران ،دبیر عربی شهرستان بوکان

خلاصه مقاله:
داستان از این قرار است که یکی از صوفیان ، ضمن سفری طولانی و پر رنج و تعب به خانقاهی می رسد و در آنجا اقامت می گزیند . ابتدا چهارپای خود را در آخور می بندد و سپس به حلقه ذکر صوفیان می پیوندد . پس از پایان مجلس ذکر ، سفره می گسترند . چنانکه عادت صوفیان چنین است . در این هنگام ، صوفی مسافر به یاد مرکبش می افتد و خادم را صدا می کند و به او می گوید : برو و برای آن حیوان زبان بسته ، کاه و جو فراهم کن تا شب را گر سنه سر نکند و هر چه به او می گوید، خادم با لفظ ( لا حول) جواب می دهد و می گوید این کار چندین ساله ی من ا ست و روزی هزاران کس چون تو مهمان اینجا هستند و لازم نیست به من یاد بدهی، اما فقط در لفظ می گوید وبه هیچ کدام عمل نمی کند. این پژوهش با روش تحلیلی-توصیفی با رویکرد تطبیقی به ۱ تطبیق دو دا ستان مولوی و ا ستاد هه ژار پرداخته ا ست و رو شن نموده ا ست از جمله تفاوت هایی که این دو دا ستان دارند مولانا در تمام ابیات ذکر (لاحول) که مخفف (لا حول و لا قوه الا بالله) را ذکر کرده است ، اما استاد هه ژار اذکار آن صوفی را هنگام امر درویش به او عوض می کند و از الفاظی چون (ما شاء الله ، سبحان الله ، ا ستغفر الله ، لا حول و لا قوه الا بالله ) ا ستفاده می کند و همچنین از زبان آن صوفی( لا اله الا الله) هم می آورد که گفت اینجا خانقاه شیخ ا ست و جای تکبیر و اذکار . مولانا ا شاره دارد که صوفی گفت : به آن حیوان زبان بسته آب بده . ولی مواظب باش که آبش ولرم با شد . خادم گفت : پناه بر خدا که از سخنانت شرمنده شدم ، این مرحله را ا ستاد هه ژار در ابتدا گفت و همچنین به ولرم بودن آب ا شاره نکرده اند ، درویش فقط به آن صوفی گفت که به آن خر آب بده .مولانا در سه حکایت پی در پی مفهوم داستان را بیان کرده است و اشارات عرفانی زیادی به آن افزوده است و بسیار طولانی است اما استاد هه ژار در همین داستان پیام داستان را در بیت پایانی رسانده است که با نتیجه ی مولانا اندکی فرق دارد اما داستان یکی است . مولانا در این حکایت ، بی وفایی و خیانتکاری مردم روزگار را بیان می دارد . در جوامعی که مردم دچار انحطاط اخلاقی ه ستند . دروغ ، ناجوانمردی و عدم وفای به عهد و ریا رواج دارد . گویا مولانا و ضعیت اجتماعی زمانه خود را در این حکایت منعکس کرده است . آن خادم تمثیل مردم فریبکار و بی قیدی است که برای عهد و قول خود هیچ ارزشی قائل نیستند و این است که مولانا از بیت((۲۵۱ یعنی حکایت بعد با نتیجه گیری از این حکایت به مردم هشدار می دهد که فریب سخنان شیرین افراد به ظاهر نیک و در باطن گنه کار را نخورند . غمخواری و مواظبت فرومایگان را مانند مواظبت آن خادم بدانند . بی کسی و تنهایی بهتر است از خوشامد گویی و ثناخوانی انسان های تبه کار بدنهاد است .

کلمات کلیدی:
مولوی، هه ژار ، ادبیات تطبیقی، تطبیق دو داستان،بیان شباهت ها و تفاوت های دو داستان،هدف داستان.

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1773551/