تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش
عنوان مقاله: تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش
شناسه ملی مقاله: IRCMHS08_020
منتشر شده در هشتمین همایش ملی تحقیقات میان رشته ای در مدیریت و علوم انسانی در سال 1402
شناسه ملی مقاله: IRCMHS08_020
منتشر شده در هشتمین همایش ملی تحقیقات میان رشته ای در مدیریت و علوم انسانی در سال 1402
مشخصات نویسندگان مقاله:
نیلوفر قوامی - دانشجوی کارشناسی آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان(پردیس فاطمه الزهرای تبریز)
فاطمه قربان زاده - دانشجوی کارشناسی دبیری هنر دانشگاه فرهنگیان(پردیس فاطمه الزهرای تبریز)
مریم مددخواه آذری - دانشجوی کارشناسی آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان(پردیس فاطمه الزهرای تبریز)
فائزه امجدی - دانشجوی کارشناسی آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان(پردیس فاطمه الزهرای تبریز)
خلاصه مقاله:
نیلوفر قوامی - دانشجوی کارشناسی آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان(پردیس فاطمه الزهرای تبریز)
فاطمه قربان زاده - دانشجوی کارشناسی دبیری هنر دانشگاه فرهنگیان(پردیس فاطمه الزهرای تبریز)
مریم مددخواه آذری - دانشجوی کارشناسی آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان(پردیس فاطمه الزهرای تبریز)
فائزه امجدی - دانشجوی کارشناسی آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان(پردیس فاطمه الزهرای تبریز)
بر اساس تحقیقات روانشناسان اجتماعی، اطفالی که در دوره کودکی محبت نبینند در بزرگی خشن، ناهموار و عقدهای بار میآیند. منشاء بسیاری از شرارتها و جنایتهای کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان کمبود محبت است. بسیاری از خودکشیها و ناکامیها حتی برای بزرگسالان به مناسبت احساس عدم محبت توسط فرد یا افراد معین است. منشاء بسیاری از فرارهای کودکان از خانواده با همه عواقب نابهنجارش بدان علت است که خود را در خانواده تنها میبیند. کسی با آنها در تماس عاطفی نیست؛ به آنها مهر نمیورزد یا به آنها ابراز علاقه نمیکند و یا خواسته هایشان را مورد توجه قرار نمیدهد.در مدرسه نیز باید دانشآموزان به معلمان و معلمان به دانشآموزان علاقه داشته باشند و هر دو به یکدیگر تاثیر بگذارند. این رابطه نه میتواند رابطه عشق باشد و نه میتواند رابطه تسلط باشد. زیرا عاشق، شخصیت خود را در معشوق گم میکند و فرد مسلط، شخصیت دیگر را منکوب شخصیت خود میسازد. این رابطه مستلزم اشتراک و تصرف متساوی معلم و دانشآموز است.پس میتوان از مطالب گفته شده نتیجه گرفت که رفتار معلم و دانشآموز باید طوری باشد که نه تنها معلم دانشآموز را تعلیم میدهد، بلکه دانشآموز نیز معلم را دگرگون کند. پس بر اثر زوال اصل تسلط معلم بر دانشآموز، رابطه رفاقتآمیز زمینه آموزش و پرورش شده و مدرسه که سابقا محلی برای تعلیم بوده، به صورت موسسهای تربیتی در میآید.معلم باید شاگردان خود را درک کند و آنها را درست بشناسد. این نکته در تنظیم مدارس و وضع برنامه و رفتار شاگردان و روشهای تعلیم و تربیت و در هر جهتی از جهات مربوطه به مدرسه، اثر فراوانی دارد.معلمانی که شاگردان خود را درک میکنند، آنها خواهند دانست که رفتار شاگرد تحت تاثیر گروهی از عوامل مختلف است. میفهمند که هر شاگردی در شخصیت خود، منحصر و جدای از دیگران است. و در تعلیم و تربیت آنها امتیازات فردیشان را در نظر میگیرد.معلم باید همواره در حال پیشرفت و رشد فکری خود باشد و تحولات لازم در معارف و معلومات او صورت گیرد. به این معنی که لحظه به لحظه، در حال تکمیل و تجدید معارف خود باشد و با پیشرفتهای روانشناسی و تعلیم و تربیت و تحول زمان و اوضاع اجتماعی، همگامی نماید.به قول معروف »یکی از اشتباهات بزرگ این است» : «شاگردی که از مراکز تربیت معلم فارغ التحصیل میشود او را برای فن تعلیم آماده و مهیا بدانیم؛ زیرا فراغت از تحصیل در مراکز تربیت معلم آغاز زندگی معلم است. او رشد و نمو حقیقی و پیشرفت خویش را از لحاظ فرهنگی و فنی در اثنای ممارست و تجربه فنی خود به دست میآورد. معلوماتی که معلم در مراکز تربیت معلم کسب میکند، چندان اهمیتی ندارد؛ بلکه تغییرات اجتماعی و اکتشافهای تربیتی - که عصرما را از هر عصر دیگر ممتاز ساخته- معلمان را وادار میسازد که در حال رکود به سر نبرد.«ولی خارج شدن از این رکود فکری خود مستلزم حرکت است. حرکتی که بر افزایش معلومات و مطالعات روز افزون استوار است؛ حرکتی که مطابق با دریافت دقیق از مسائل روز و آشنایی به تحولات روزمره عصر حاضر باشد.
کلمات کلیدی: آموزش و پرورش، تربیت، کودکان، تنبیه بدنی
صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/2006204/