تحلیل مفهومی تربیت در مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تربیت رسمی و عمومی و دلالت های آن در سیاست گذاری تحول در آموزش و پرورش با تأکید بر نقش رسانه
عنوان مقاله: تحلیل مفهومی تربیت در مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تربیت رسمی و عمومی و دلالت های آن در سیاست گذاری تحول در آموزش و پرورش با تأکید بر نقش رسانه
شناسه ملی مقاله: PESI04_054
منتشر شده در چهارمین همایش انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران در سال 1392
شناسه ملی مقاله: PESI04_054
منتشر شده در چهارمین همایش انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران در سال 1392
مشخصات نویسندگان مقاله:
علی خواجه جوزم - دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش
خلاصه مقاله:
علی خواجه جوزم - دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش
اتخاذ تصمیمات سیاستی برای تحول در آموزش و پرورش نیازمند فهم مشترک میان مجریان و سیاست پژوهان است. تعاریف، اهداف واصولی که سیاست پژوهان تحول در آموزش و پرورش در سند ملی آموزش و پرورش تدوین نموده اند در صورتی می تواند مقدمه ای برایتحول مطلوب باشد که مجریان امر تحول نیز تا حد قابل قبولی به فهم مشترکی با سیاست پژوهان در تعاریف، اهداف و اصول موجود درسند تحول بنیادین در آموزش و پرورش رسیده باشند. از این رو انجام پژوهش هایی متکی بر رویکرد فلسفه تحلیلی که به ایضاح مفاهیم وگزاره ها می انجامد از مقدمات لازم برای ایجاد این فهم مشترک است. مقاله حاضر قصد دارد با استفاده از روش های رایج در رویکردتحلیلی در فلسفه تعلیم و تربیت زمینه ای برای بازاندیشی در مفهوم تربیت، که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش پذیرفته شده است،فراهم نماید.این بازاندیشی در مفهوم تربیت در سند مذکور علاوه بر این که می تواند وجوه پنهان یا کمتر آشکار این تعریف را نمایان سازد متضمن تأیید یا رد تصمیمات خاصی در عرصه سیاست گذاری نیز است. تحلیل مفهومی تربیت موجود در مبانی نظری تحول بنیادین نظام تعلیم تربیت رسمی و عمومی نشان می دهد که تربیت امری یک سویه از جانب مجریان نیست. تربیت در این سند متضمن نوعی تلقی است کهمشارکت دانش آموز و خانواده در امر تحول را ضروری می داند. به عبارتی بر اساس تحلیل مفهومی تربیت در این سند مشخص می شودکه تربیت مطلوب نمی تواند با تصمیمات و اقدامات یک جانبه از سوی مدیران محقق گردد.همچنین نظریه انسان عامل بر شکل گیری عمل انسان مبتنی بر شناخت و اراده تأکید دارد. در این نظریه هر نوع اقدامی ارزشمند نیست بلکهارزشمندی یک اقدام به عمل بودن آن است و عمل بودن نیز وابسته به ابتنای آن بر شناخت و اراده است. از این رو بر اساس نظریه انسانعامل، عمل مشارکت دانش آموز و خانواده در امر تحول از یک سو در گرو پذیرفتن ضرورت تحول از جانب ایشان است و از سوی دیگرمستلزم تفاهم ایشان با سیاست گذاران در مقصد تحول است. مشارکت مردمی در تحول بنیادین بدون داشتن تصوری از آموزش و پرورشمطلوب و نیز بدون آگاهی از وجود شکاف بین وضعیت موجود و مطلوب بعید می نماید. همچنین علاوه بر شناخت شاگردان و والدینایشان از وضعیت موجود و مطلوب تربیت به عنوان شرط ضروری تحول باید به انتخابی بودن مشارکت ایشان به عنوان شرط دوم اشاره نمود. چنانچه سیاست گذاران در تصمیمات خود این عنصر را در نظر نگیرند لاجرم در دام اقداماتی یک سویه خواهند افتاد؛ اقداماتی کهمشارکت مردمی از پیش مفروض گرفته می شود.از باهم نگری دو مقدمه فوق چنین استنباط می شود که اولاً تحقق تربیت مطلوب نیازمند مشارکت متربی و خانواده او است و اقدامات یکجانبه از سوی مجریان به مشارکت فعال ایشان منجر نخواهد شد. ثانیاً مشارکت فعال دانش آموزان و والدین نیز در گرو شناخت و انتخابایشان است. بنابراین ضروری است تا راهکارهای ایجاد این شناخت از سوی سیاست گذاران شناسایی شده و اقداماتی بر اساس آن ها شکل گیرد. در این مقاله سعی داریم با تبیین دو کارکردرسانه دراگاهی بخشی و تقویت انگیزه ها برخی از راهکارهای ضروری افزایش مشارکت مردمی در تحول بنیادین ارائه گردد.
صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/336218/