بررسی مفهوم مدرنیسم در هنر

تاریخ نگاران در زمان دقیق دوران مدرن و فیلسوفان در مولفه های مدرنیته با هم اختلاف دارند. بسیاری از تاریخ نگاران فاصله میانرنسانس و انقلاب فرانسه را روزگار مدرن می نامند. اما برخی آغاز صنعتی شدن جوامع اروپایی و پیدایش تولید سرمایه داری و تعمیمتولید کالایی را آغازگاه مدرنیته شمرده اند. حتی کسانی حد نهایی مدرنیته را میانه سده بیستم شناخته اند؛ جریان حاکم بر تمدنجدید غرب در زمینه های فکری، فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و...که جدا از آموزه های دینی و با محور قراردادنانسان و تکیه بر آزادی همه جانبه او نیز اعتماد به عقل بشری و اصالت دادن به فرد در صدد تحلیل همه امور اعم از طبیعت، ماوراءطبیعت، ارزش ها و ...برآمده است و با اندیشه نوکردن و تغییر همه جانبه حیات انسان هر آنچه در مقابل آن واقع می شود؛ ماننددین، آداب و رسوم و سایر سنت ها، را نفی می کند. مفهوم اصلی و کلیدی در مدرنیته خرد باوری و عقلانیت است به طریق و اشکالگوناگون که سر انجام به حکم روزگار مدرن حاکم بر سرنوشت اجتماعی انسان شده است. مشخصه ی اصلی هنر مدرن انتزاع فزاینده،گریز و روگردانی از واقع نمایی در سبک های نئوکلاسیسم، رمانتیسم، رئالیسم و ناتورالیسم است. اساس این نوع هنر، رویگردانی ازعقلانیت حاکم بر ارزش های فرهنگ مدرنیته است که در هنر نئوکلاسیسم داوید متجلی است و از دوران رنسانس شکل گرفته بود.رهیافت این مقاله که با روش توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای شده است، بررسی تفاوت مفهوم مدرنیته و مدرنیسم در هنرو مسائل مرتبط با آن است.

Keywords:

مدرنیته , هنر مدرن , مدرنیسم , تجدد , پست مدرن