یاسر اسماعیل زاده امامقلی - دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی زاهدان

در پی ورود مدرنیته به غرب آسیا و جوامع مسلمان، نحوه ی مواجهه با این پدیده، به یکی از دغدغه های متفکرین و اندیشمندان تبدیل شده وگمانه زنی های بسیاری را درپی داشته است و هر پژوهنده ای از زاویه ای خاص و یا از نمایی کلی بدان پرداخته است. ظهور برخی جلوه های بنیادگرایی در این جوامع، محققان را به این باور رسانده است تا میان این دو مقوله ارتباط برقرار سازند.پرسش اصلی این است که مدرنیسم چه تاثیری در به وجود آمدن بنیادگرایی اسلامی داشته است بر همین اساس فرضیه مقاله بدین قرار است که بنیادگرایی دینی سعی در احیای ارزش های دینی، در مواجهه با ایدیولوژی ها و گرایش های مدرن، واکنشی عمومی در قرن بیستم میلادی بوده و در فرهنگ های مذهبی گوناگون اعم از مسیحی، یهودی و اسلامی پدیدار شده است. تنها ویژگی مشترک و کلان تمامی این بنیادگرایی ها را می توان تقابل آن ها با مدرنیسم غربی دانست. مهم ترین نماینده این جریان در عصر حاضر نیز نووهابیسم و نمود عینی آن القاعده می باشد. به همین جهت با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی، ضمن ارایه ی شرحی از مدرنیته، بنیادگرایی و بنیادگرایی اسلامی و ارتباط و تاثیر آن ها را به نمایش درآوریم.

مدرنیته، مدرنیسم، بنیادگرایی، بنیادگرایی اسلامی، نووهابیسم