بررسی تاثیر خرافات و بینش خرافی در ازمان(مزمن شدن) بیماری های روانی در جامعه ایرانی

Publish Year: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 1,185

This Paper With 10 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

SHCONF03_235

تاریخ نمایه سازی: 4 مهر 1396

Abstract:

این مقاله با مرور تحقیقات انجام شده در زمینه خرافات و نقش آن در فرهنگ ایرانی و بررسی شباهت تعاریف و مفاهیم خرافه با مقوله اختلالات ادراک و تفکر در روان شناسی و به تبع آن در بیماری های شدید روانی، تلاش مینماید برخی از علل ازمان(مزمن شدن) بیماری های روانی در فرهنگ های مرتبط و علی الخصوص فرهنگ ایرانی را بررسی نماید. لذا در ابتدا کلمات کلیدی و مفاهیم مرتبط در این زمینه باز تعریف میشوند. گفتنی است که درصد نسبتا زیادی از جمعیت کشورهای مختلف جهان و خصوصا کشور عزیز ما ایران سالیان سال است که از بیماری های روانی در رنج و عذاب بوده و هزینه های هنگفتی را به طور سالیانه به سیستم بهداشت درمان و خانواده ها تحمیل میکنند. یکی از دلایل عمده این مسیله و ناکارآمدی درمان های رایج؛ تخلیط مباحث مذهبی- عرفانی- فرهنگی-اجتماعی- اقتصادی با نشانه شناسی بیماری های روانی و روانشناختی است، به طوری که شناخت سره از ناسره و نشانه های بیماری از مقامات عرفانی- مذهبی- فرهنگی- اقتصادی و غیره . . . برای عموم مردم جامعه کاری بس دشوار مینماید، و حتی بیان و ارایه تبیین های روانشناختی بسیاری از این اختلالات و نشانه ها توسط متخصصین؛ برای خانواده ها و خصوصا بیماران کاری بسیار مشکل و نامحتمل جلوه میکند. شاید بیش از همه زمینه های ذکر شده در بالا، کلمه اقتصاد و مباحث اقتصادی و همسایگی و ارتباط آن با نشانه شناسی بیماری های روانی در این مقاله برای شما تعجب برانگیز جلوه نماید. لازم است اشاره شود که یکی از علایم اختلال خلقی دوقطبی در فاز مانیا(اصطلاحا سرخوشی)، وجود ولخرجی- بذل و بخشش- ریسک های کلان اقتصادی- بدهکاری های متعدد- چک کشیدن بی محل و بالاخره تغییرات مکرر شغلی و حتی گاهی به ندرت موفقیت های شغلی میباشد. سوال این است که مردم معمولی جامعه چگونه میتوانند تفاوت های این همه علایم را از تلاش های فردی فعال و پرانرژی در عرصه جامعه و اقتصاد باز شناسند

Authors

سید محمد حسن نسابه

دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی مرودشت