نقش عوامل روانشناختی در مشارکت سیاسی زنان

Publish Year: 1381
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 846

This Paper With 29 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_QJSS-9-19_005

تاریخ نمایه سازی: 23 دی 1396

Abstract:

موضوع مشارکت سیاسی از جمله مباحثی است که پیشینه آن به سال ها قبل از میلاد مسیح میرسد و این در حالی است که مشارکت سیاسی زنان به طور رسمی و جدی از حدود یک قرن پیشی (اوایل قرن بیستم) و به صورت اعطای حق رای به زنان، در بیشتر کشورهای اروپایی مطرح می باشد. ( بشیریه، 1376) از مشارکت سیاسی، تعاریف گوناگونی ارایه شده است که هریک بر جنبه هایی از آن تاکید دارد. همچنین بنابر سلیقه های مختلف، تقسیم بندی های متفاوتی از مشارکت سیاسی صورت گرفته است که آن را به مشارکت سیاسی توده ها و نخبه ها، مشارکت سیاسی فعالانه و منفعلانه، مشارکت سیاسی خودجوش و برانگیخته، و... تقسیم میکند. در بحث از مشارکت سیاسی زنان، گفته می شود که این مشارکت، اغلب، منفعلانه، برانگیخته، و در سطح توده هاست و به همین دلیل مشارکت زنان در سطح نخبه ها محسوسنیست. به بیان دیگر هنوز شمار زنانی که در راس دولت، حکومت پارلمان قرار دارند، در حدی نیست که بتواند به عنوان وزنه ای در عالم سیاست مطرح باشد.( The Advancement of Women . UN. 1995) ادعاهای جهانی بر این امر تاکید دارند که زنان در مقایسه با مردان از علاقه مندی کمتری نسبت به سیاست برخ ردارند، این ادعا توسط پژوهش ها و مطالعات انجام شده درکش رهای مختلف مورد تایید قرار گرفته است که در این مقاله .a مورد آن ذکر خواهد شد، (از جمله l (Wade Larry.L. 1996 - pippa Norrisهمچنین نتایج تحقیق نگارنده در مورد مشارکت سیاسی دختران و پسران دانشجو در پنج دانشگاه تهران که یافته های جهانی را درباره مشارکت سیاسی زنان، مورک. تایید قرار داد، که به برخی از آنها اشاره خو اهل شسل. در بررسی علل کم علاقگی زنان نسبت به سیاست، به عوامل متعددی برمی خوری که می توان آنها را در دو دسته تقسیمبندی کرد: دسته نخست شامل عوامل تاثیرگذار بر مشارکت سیاسی تمام افراد اعم از زن و مرد است. اما با وجود این عمومیت، نقش بازدارندگی آن برای زنان از شدت بیشتری برخوردار است. وضعیت زنان در دوران آلمان هیتلری است که طی این دوران، زنان به پایین ترین درجه شهروندی تنزل یافتند و ... دسته دوم عواملی است که اختصاص به زنان دارد؛ از جمله عاملی روانی - شخصیتی که به نوبه خود معلول عوامل دیگری که همانا فرهنگ و جامعه پذیری سیاسی است. عامال روانی - شخصیتی در ابعاد زیر قابل بررسی است: زنان در مقایسه با مردان، احساسی اعتماد و توافقی بیشتری نسبت به را بران سیاسی دارند و لذا در سیاست، محافظه کارانه تر از مردان عمل میکنند. زنان، برای فعالیت سیاسی، انگیزه لازم را ندارند. نظریه های مختلف در زمینه مشارکت سیاسی (نظریه متابع - نظریه بسیج - نظریه ابزاری - نظریه انگیزه ابزاری) در مجموع موید این نکته اند که افراد در صورتی به مشارکت سیاسی می پردازند که منافع آن را بیش از زبانشتشخیص دهند. از آنجا که فعالیت سیاسی در غالب جوامع، برای زنان، از هزینه بالایی برخوردار است، آنان تمایلی به مشارکت سیاسی در سطح نخبه ها را ندارند. زنان، کمتر از مردان، به رفتارهای خشونتآمیز و کشمکش، گرایش دارند. در حالی که سیاست به معنای رایج آن ارتباط تنگاتنگی با قدرت (به مفهوم مادی آن) و خشونت (به ویژه ثایر سطح روابط بین الملل) دارد (1997 Sandra WhitWorth). نداشتن اعتماد به نفسی که مانع از درگیری فعالانه زنان در فعالیت های اجتماعی و به ویژه فعالیت سیاسی آنان می شود. چنین باوری، از طریق خانواده، مدرسه، رسانه ها و... به زنان و به جامعه، القا می شود. احساس بی قدرتی در تاثیرگذاری سیاسی، در مقاله حاصر، با ارایه تعاریفی از مشارکت سیاسی و طرح نمونه هایی از تفاوت های مشارکت سیاسی زنان و مردان، علالی و عوامل بازدارنده زنان از فعالیت سیاسی به اختصار مطرح می شود و سپس بطور مشخص پیرامون عوامل شخصیتی - روانی محدود کننده مشارکت سیاسی زنان بحث خواهد شد و طی آن به بازدارنده های فرهنگی و نیز چگونگی جامعه پذیری سیاسی زنان اشاره خواهد شد و در پایان راهکارهایی در راستای تعدیلی و رفع مشکلات و تنگناهای موجود ارایه خواهد شد.

Authors

ام البنین چابکی

عضوهییت علمی دانشگاه الزهرا(س)