غربت ( نوستالژی ) اجتماعی در آینه ی اشعار فروغ فرخزاد و نازک الملایکه

Publish Year: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 982

This Paper With 10 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

MOASER01_016

تاریخ نمایه سازی: 21 اردیبهشت 1397

Abstract:

نوستالژی ( غم غربت ) واژه ای است که از روان شناسی وارد ادبیات شده است؛ دلتنگی، درد دوری و جدایی، حسرت گذشته و آرزوی بازگشت به آن، از جمله تعاریفی است که در فرهنگ ها برای نوستالژی ارایه شده است و آن را به انواع مختلفی چون غربت عاطفی و روحی، غربت مکانی، غربت زمانی و غربت اجتماعی تقسیم می کنند. در این مقاله براساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی به بیان دیدگاه های دو شاعر زن شرقی به مسایل اجتماعی پیرامون آن ها و دغدغه هایی که آن دو را دچار نوعی غربت از جامعه ی موجود می کند می پردازد. در نگاهی اجمالی به آثار این دو شاعر مسایلی که سبب دلتنگی های دو شاعر از بعد اجتماعی شده در دو دسته ی کلی بررسی شده است. یک دسته از این دغدغه ها به تناسب جنسیت به محدودیت ها و سنت های دست و پا گیر شخصی و اجتماعی زندگی زنان به ویژه در شرق مربوط می شود که فروغ سخت درگیر آن بوده است و نازک بیش تر مسایل فلسفی خلقت و وجود را مورد کنکاش قرار می دهد. دسته ی دیگر شامل دلتنگی هایی می شود که از تجربه ای مشترک و انسانی به طور عام ناشی می شود. در فضای تاریک جامعه ی فروغ لشونت، دروغ، جنایت و بی اعتمادی و بی عدالتی بیداد می کند و تمایل به جرم و جنایت زیاد می گردد. نازک نیز مشکلات اجتماعی را در قصایدش به دفعات آورده است و حتی از انسان بودن خود شرمگین می شود او شدت یافتن و شعله ور شدن بدی در بین مردمان را از خوی دردمنشانه ی آن ها می داند.

Authors

محمود حیدری

استادیار زبان و ادبیات عرب دانشگاه یاسوج

صمیه زارع

کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یاسوج

طاهره نعمت الهی

کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یاسوج