بررسی نفقه کودکان طلاق از منظر فقهی و حقوقی

انسان در خانواده متولد میشود و طبق تربیت و تحت ولای خانواده است که قادر به اداره امور خود می گردد. کودکانبدون حمایت پدر و مادر هرگز نخواهند توانست در جامعه راه و مسیر درست را به خوبی انتخاب کنند و همواره ازاین بابت احساس کمبود می کنند. توجه به فرزندان طلاق و زندگی آتی آنها ایجاب میکند تا بیشتر به موضوع پرداختهشود. کودکان می بایست مورد حمایت والدین قرار بگیرند تا زمانیکه خود بتوانند مسیر مناسب و درست را تشخیصدهند، نمی توان آنها را در نتیجه بی فکری و بی مسیولیتی پدر یا مادر رها کرد، بلکه آنها می بایست بدانند در مقابلاین کودکان تکالیفی برعهده دارند و باید بدون کم وکاست آنها را انجام دهند. از مهمترین وظایفی که می توان پساز جدایی برای والدین قایل شد، پرداخت نفقه کودکان میباشد. انفاق به عهده پدر است و در صورت فوت به عهدهجدپدری و در صورت نبود او یا عدم توان مالی برعهده مادر است. در خصوص نفقه گذشته فرزندان، وفق ماده 1206از قانون مدنی باید اذعان داشت که تنها ناظر به آینده میباشد و فرزندان طبق نص قانون نمی توانند نسبت به نفقهگذشته خود ادعایی نمایند. فی الواقع یکی دیگر از وجوه تمایز نفقه فرزندان و به طور کلی اقارب با نفقه زوجه همینمطلب میباشد که زوجه می تواند هرزمان که بخواهد نسبت به مطالبه نفقه گذشته خود اقدام نماید، لکن این حقبرای فرزندان وفق بند آخر ماده فوق الذکر قانون مدنی برای آنان در نظر گرفته نشده است. نفقه اقارب بر خلاف نفقهزوجه یک تکلیف متقابل است، یعنی خویشانی که ملزم به انفاق یکدیگرند، در صورت فقر یکی و تمکن دیگری، اینتکلیف را متقابلا دارا هستند. نفقه اقارب نیز مانند نفقه زوجه هم ضمانت اجرای مدنی و هم ضمانت اجرای کیفری دارد.

Keywords:

نفقه , طلاق , منظر فقهی و حقوقی