بررسی ارتباط وضعیت تغذیه ای با اضطراب و افسردگی

Publish Year: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 4,574

نسخه کامل این Paper ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

PPDMED02_003

تاریخ نمایه سازی: 16 تیر 1397

Abstract:

برای رسیدن به جسمی سالم و آرام نیاز به روانی سالم است و روان سالم بدون جسم سالم میسر نیست .جسم هم بدون تغذیه نمی تواند سالم باشد. در حال حاضر،افسردگی یکی از رایج ترین انواع بیماری های ذهنی در جهان است که زنان را 2برابر مردان تحت تاثیر قرار میدهد.این اختلال روانپزشکی،در غرب شیوع بیشتری دارد و دارای عواقب فردی و اجتماعی و اقتصادی است(1).سازمان بهداشت جهانی(WHO) تخمین میزند که افسردگی در سال 2020 دومین بیماری در جهان، بعد از بیماری های قلبی - عروقی خواهد بود(2). افسردگی یک اختلال مولتی فاکتوریال است که ژنتیک و فاکتور های محیطی مانند رژیم غذایی در اتیولوژی و درمان آن نقش دارند(1). ابتلا به چاقی افسردگی را 18٪ افزایش میدهد. مطالعات متاآنالیز ارتباط متقابل افسردگی و چاقی را تایید می کنند. چاقی از طریق اثرات منفی که بر روی تصورات شخصی از خود،یا عواقب جسمی دارد منجر به پیشرفت افسردگی در طول زمان میشود(3). افسردگی در دوران کودکی و نوجوانی با نمایه توده بدنی (BMI) بالاتر و افزایش خطر ابتلا به چاقی در اوایل و اواسط بزرگسالی ارتباط دارد(4). همچنین افراد افسرده در مقایسه با افراد غیر افسرده، بیشتر در معرض خطر ابتلابه چاقی هستند(5). فروید معتقد است که اضطراب در رویکرد تکاملی داروین، در رفتار انگیزشی که افراد را در مقابله با تهدیدات قرار می دهد، سازگار است و اضطراب شدید در اغلب اختلالات روانپزشکی شایع است(6). شواهد نشان می دهند که رژیم غذایی نقش مهمی در توسعه اختلالات روانی، به ویژه اضطراب و افسردگی دارد (7). با توجه به گسترش روز افزون استرس و اضطراب در محیط زندگی، اهمیت شناخت عوامل ایجاد کننده و راه های کنترل و درمان آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از جمله عوامل رژیمی موثر در اضطراب و افسردگی ویتامین های گروهB، امگا3 ،روی، سلنیم و منیزیم را بصورت ویژه میتوان نام برد . گزارشات نشان میدهند که غلظت روی در افسردگی بالینی کاهش می یابد، بنابراین اندازه گیری غلظت این عنصر در خون بیماران به عنوان نشانگر بالینی مفید و خاص افسردگی پیشنهاد شده است(8). از دیگر عناصر موثر در بیماری افسردگی منیزیم می باشد. منیزیم میتواند درجلوگیری از انتقال سیناپسی در بافتهای سیستم عصبی مرکزی نقش ایفا کند(9). مصرف مکمل منیزیم با بهبود علایم افسردگی مرتبط است، اما تاکنون اجماع کلی بر روی ارتباط بین منیزیم و افسردگی به دست نیامده است (10).در بررسی نقش سلنیم در افسردگی اطلاعات متفاوتی وجود دارد. سلنیم تشکیل دهنده اساسی تعدادی از آنزیم ها ودارای فعالیت آنتی اکسیدانی می باشد.کمبود سلنیم در حیوانات باعث افزایش آسیب پذیری آنها نسبت به شماری از استرس های اکسیداتیو میشود(11). سلنیم دارای نقش مهمی در عملکرد مغز می باشد و کمبود آن میتواند در عملکرد مغز موثر باشد. همچنین سلنیم،دارای نقش مهم تعدیل کنندگی دوپامین است.دوپامین؛در افسردگی و بیماری های روانی نقش پاتوفیزیولوژیک ایفا میکند.مطالعات نشان میدهند که کاهش سطح سلنیم مغز،با بیماری های شناختی و آلزایمر مرتبط است همچنین مصرف کم سلنیم دریافتی باعث اختلال افسردگی ماژور (Major Depressive Disorder ) یا MDD میشود.ویتامین ها ترکیبات ارگانیک مورد نیاز بدن انسان هستند. در مطالعه ای که در خصوص ارتباط بین مصرف فولات، B6 ، B12 و میزان افسردگی انجام گردید ، مشخص گردید که در میان مردان سیگاری و مردان با سطوح مختلف اضطراب، مصرف فولات پایین با افسردگی همراه است(12). همچنین در زنان ارتباط کمبود ویتامین B12 با افسردگی مشخص شده است. مطالعات ارتباط معنی داری بین ویتامین B6 و اضطراب را نشان نمی دهند (13). ارتباط فولات پایین و ویتامین B12 و افسردگی در مطالعات متعدد اپیدمیولوزیک نیز به ثبوت رسیده است (14).اسید های چرب در مغز توسط سد خونی-مغزی از گردش خون به مغز منتقل میشوند.بعضی از اسید های چرب مثل اسید های چرب اشباع یا SFA و اسید های چرب غیر اشباع یا MUFA میتوانند توسط لیپوژنز در مغز تولید شوند،اما محتوی PUFA وابسته به رژیم غذایی است. چندین مطالعه نشان داده اند که فعالیت نوروشیمیایی مغز تحت تاثیر SFA رژیمی است.(15)همچنین مطالعاتی در زمینه ارتباط اضطراب و چربی امگا3 نیز انجام شده و تاثیر کمبود آن در مغز ،اعصاب مغزی و رفتار تایید شده است(16).هدف از این مطالعه تاثیر چاقی و مواد مغذی همچون سلنیم، منیزیم ، روی ، امگا3 و ویتامین های گروه B در روند افسردگی و اضطراب بطور گسترده تر می باشد که خود می تواند در بهبود سلامت تغذیه ای و ارتقا سلامت روان جامعه کمک کننده تر باشد.

Authors

منصور شهرکی

دانشیارتغذیه دانشگاه علوم پزشکی زاهدان

مهسا امیرپور

دانشجوی کارشناسی ارشد علوم تغذیه، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان