آزمون استرس احتمالات نکول صنعت بانکداری ایران با رویکرد پرتفوی اعتباری

Publish Year: 1396
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 432

This Paper With 32 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

این Paper در بخشهای موضوعی زیر دسته بندی شده است:

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JOER-17-66_002

تاریخ نمایه سازی: 27 مرداد 1397

Abstract:

به دلیل بالا بودن مطالبات معوق در صنعت بانکداریایران، برآورد احتمال نکول وام گیرندگان برای مدیریت ریسک اعتباری از اهمیت زیادی برخوردار است. دراین مقاله، آزمون استرس احتمالات نکول در صنعت بانکداریایران با استفاده از رویکرد پرتفوی اعتباری انجام میشود. روش مطالعه براساس سیستمی از معادلات و شبیهسازی است. در مرحله اول، اثر متغیرهای کلان اقتصادی بر نرخ های نکول برآورد میشوند. سپس روابط پویای متغیرهای کلان اقتصادی با استفاده از مدل VAR برآورد میشوند. با استفاده از سیستم معادلات دو مرحله بالا و ساختار ماتریس واریانس-کواریانس باقیمانده ها، شبیه سازی احتمالات نکول با روش مونت-کارلو در افق زمانی یک ساله تحت سناریوی پایه و سناریوهای استرس اجرا میشود. در انتها، مقدار تاثیر شوکهای مختلف از مقایسه احتمالات نکول تحت سناریوهای استرس مختلف با سناریوی پایه (سناریوی بدون شوک) محاسبه میشود. ابتدا جهت مقایسه مقدار تاثیر شوکهای مختلف به اندازه یک انحراف معیار به هر کدام از متغیرهای کلان اقتصادی، شوک وارد شده است کهاین سناریوها لزومابیانگر بدترین وضعیت که هدف آزمون استرس است،نیستند. بنابراین براساس داده های اقتصادایران، چهار سناریوی حدی تعریف و تاثیر آنها بررسی شده است. نتایج حاصل از شبیهسازی حاکی از آن است که شوک نرخبیکاری مخربترین عامل برای نرخهای نکول بوده است. دومین شوک قوی اثرگذار بر نرخ نکول، شوک نرخ ارز است. شوک نرخ رشد تولید ناخالص داخلی نیز تاثیر قابل توجهی داشته است. شوک نرخ تورم، کم اثرترین شوک است.این نتایج با ضرایب حاصل از تخمین معادله نکول و معنیداری آنهانیز سازگار هستند. با مقایسه اثرات در چندکهای مختلف توزیع، مشاهده میشود که تمامی شوکها در دنباله پایین نسبت به دنباله بالا، اثر بیشتری به جا گذاشته اند. همچنین نتایج نشان میدهند که اثرات شوک در دوره دوم افزایش پیدا میکند، اما در دوره های بعد روند کاهشی داشته است.

Authors

فاطمه عبدالشاه

دانشجوی دکتری دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی،

سعید مشیری

دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی