اثربخشی واقعیت درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب بر بهبود دشواری در تنظیم هیجان و هیجانات منفی (افسردگی، اضطراب و استرس) مادران کودکان دارای ناتوانی های یادگیری

هدف این پژوهش بررسی اثربخشی واقعیت درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب بر بهبود دشواری در تنظیمهیجان و هیجانات منفی(افسردگی، اضطراب و استرس) مادران کودکان دارای ناتوانی های یادگیری بود. دراین پژوهش از طرح آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. با استفاده ازنمونه گیری تصادفی ساده از بین مادران کودکان دارای ناتوانی های یادگیری مراجعه کننده به مرکز مشکلاتویژه یادگیری تلاشگران ناحیه 4 شهر اهواز در سال 1397 تعداد 30 مادر انتخاب شدند. سپس به طورتصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه 60 دقیقه-ای تحت واقعیت درمانی مبتنی بر نظریه گلاسر اقتباس از پژوهش امانی ( 1394 ) قرار گرفت، اما گروه کنترلمداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان توسط گراتز ورومر( 2004 )، هیجانات منفی لویباند و لویباند( 1995 ) و ناتوانیهای یادگیری کلورادو توسط ویلکات، بوادا،ریدل، چابیلداس، دفریس و پنینگتون( 2011 ) بودند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد گروه آزمایش و کنترل از لحاظ متغیرهای دشواری درتنظیم هیجان و هیجانات منفی(افسردگی، اضطراب و استرس) تفاوت معنیداری با یکدیگر دارند. به طوریکه دشواری در تنظیم هیجان و هیجانات منفی(افسردگی، اضطراب و استرس) گروه آزمایش که تحت واقعیتدرمانی مبتنی بر نظریه انتخاب قرار گرفته بودند به طور معناداری بهتر از دشواری در تنظیم هیجان وهیجانات منفی (افسردگی، اضطراب و استرس) گروه کنترل بود. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که درمانواقعیت درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب میتواند بر دشواری در تنظیم هیجان و هیجانات منفی(افسردگی،اضطراب و استرس) مادران کودکان دارای ناتوانی های یادگیری موثر باشد.