نوساى عشق در فراق و وصال (تحلیل روانکاوانه داستاى پادشاه و کنیزک در مثنوی)
عنوان مقاله: نوساى عشق در فراق و وصال (تحلیل روانکاوانه داستاى پادشاه و کنیزک در مثنوی)
شناسه ملی مقاله: JR_ADAB-0-3_009
منتشر شده در در سال 1397
شناسه ملی مقاله: JR_ADAB-0-3_009
منتشر شده در در سال 1397
مشخصات نویسندگان مقاله:
ناصر سبزیان پور - دانشجوی دکتری روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی
خلاصه مقاله:
ناصر سبزیان پور - دانشجوی دکتری روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی
محور داستان پادشاه و کنیزک در مثنوی معنوی عشقی آتشین است که موجب بیماری کنیزک می شود؛ اما با بیماری زرگر (معشوق)، سرد و خاموش می شود، پدیده ای که در بسیاری از عشق های تند و افراطی دیده می شود. پژوهش حاضر کوشیده است به دو پرسش زیر پاسخ دهد: تفاوت عشق های حقیقی و مجازی در چیست سبب خاموشی عشق های تند و سوزان چیست و چگونه می توان مانع سردی آن شد تحلیل روانکاوانه این داستان نشان می دهد که عامل فروکشی این عشق شدید، دو مکانیزم فرافکنی و آرمان سازی است؛ بدین معنی که عاشق در دنیای خیالی خود از واقعیت ها غافل شده، با جزیی کردن عشق و ندیدن حقایق دچار هیجان بیش از حد می شود اما به محض وصال، دنیای خیالی او در هم فرو ریخته دچار سرخوردگی و گاه تنفر می شود. اگرعاشق از دو آفت آرمان سازی و فرافکنی در امان باشد هرگز شور و حرارت خود را از دست نمی دهد. نگاه ریزبین و نقادانه مولوی در ا ین داستان بسیار نزدیک به دیدگاه های روانکاوانه این روزگار است.
کلمات کلیدی: مثنوی، مولوی، عشق، وصال، فرافکنی، آرمان سازی
صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/834929/