سیده زرین تاج نورانی منش - کارشناسی ارشد رشته روان شناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج

عقب ماندگی ذهنی در 2-3 درصد کل یک جامعه دیده می شود و مشکل بزرگی برای هرجامعه ای به حساب میآید. یک کودک عقب مانده ذهنی، به عنوان یک فشار خردکننده روی والدین است. در حقیقت تولد یک کودک عقب مانده ذهنی نمایش گر مرگ ایده های والدین از آنچه کودک آنها باید می بود و یک واقعیتی که زندگی آنها به آن آزادی که آنهاتصور می کردند نیست. این پژوهش از نوع؛ توصیفی به روش علی مقایسه ای می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل زنان دارای فرزند عقب مانده شهر تهران می باشد نمونه در این پژوهش 132 نفر از مادران با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. که از بین دانش آموزان مدارس استثنایی به صورت تصادفی انتخاب و 66 نفر مادران کودکان عادی، که از بین دانش آموزان مدارس عادی به صورت تصادفی انتخاب شده اند. داده های پژوهش پس از جمع آوری از طریق پرسشنامه نارسایی های شناختی پرسشنامه شخصیتی نئو پرسشنامه نارسایی هیجانی با استفاده از روش های آماری آزمون تی تست مستقل چند متغیری مورد تجزیه و ت حلیل قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن بود که بین نارسایی شناختی و نارسایی هیجانی و ویژگیهای شخصییتی در مادران کودکان عادی و عقب مانده ذهنی شهر تهران تفاوت معناداری وجود داشت. بین ابعاد نارسایی شناختی در مادران کودکان عادی و عقب مانده ذهنی تفاوت معناداری وجود داشت. بین ابعاد نارسایی هیجانی در مادران کودکان عادی و عقب مانده ذهنی تفاوت معناداری وجود داشت. بین ابعاد ویژگیهای شخصیتی در مادران کودکان عادی و عقب مانده ذهنی تفاوت معناداری وجود داشت.

نارسایی شناختی، نارسایی هیجانی، ویژگی های شخصیتی