از آرایش بندگی گشته یی (توضیحی در باره مفهوم اصطلاحی بنده و بندگی در تفکرات ایرانیان باستان و بازتاب آن در شاهنامه فردوسی)

Publish Year: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 867

This Paper With 7 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

SCECONF01_087

تاریخ نمایه سازی: 18 تیر 1398

Abstract:

عنوان این مقاله برگرفته از بیتی در شاهنامه فردوسی است در بیان یکی از دلایلی که موجب شد که گشتاسب شاه، اسفندیار را روانه سیستان کند تا رستم را دستبسته به دربار شاه آورد. اسفندیار چون به لب هیرمند رسید، مصلحت در آن دید که فرستاده ای تیزویر، سخنگوی و داننده و با فر و زیب روانه خان رستم کند و او را از تصمیم شاه آگاه کند. بخشی از پیام اسفندیار که گزاردن آن را بهمن، شاهزاده ایرانی، بر عهده داشت، تا آنجا که به موضوع بحث ما مربوط میشود، به این شرح است:اگر بازجویی ز راه خرد بدانی که چونین نه اندر خورد که چندین بزرگی و گنج و سپاه گرانمایه اسبان و تخت و کلاه ز پیش نیاگان ما یافتی چو در بندگی تیز بشتافتیچه مایه جهان داشت لهراسب شاه نکردی گذر سوی آن بارگاه چو او شهر ایران به گشتاسب داد نیامدت از آنپس خود از تخت یاد سوی او یکی نامه ننبشته یی از آرایش بندگی گشته یی نرفتی به درگاه او بنده وار نخواهی به گیتی کسی شهریار (شاهنامه، ج 5، ص 313-312، ب (252-245 ولف (Wolff 1935: 152-153) در شاهنامه واژه بنده را خادم، برده و بندگی را غلامی، خدمت، نوکری معنی کرده است. پژوهشگران و شارحان ایرانی شاهنامه نیز یا همین معانی را برای واژه های مورد بحث در نظر گرفته اند و یا نهایتا بنده را مطیع، فرمانبردار و بندگی را اطاعت شرح کرده و گاه یادآور شدهاند بزرگیست فرجام، گر درد و رنج (شاهنامه، ج 7، ص 598، ب (1585 که در فرهنگ ایران کهن، بندگی و فرمانبرداری از شاه رسم است؛ چنانکه اسفندیار با آن که از گشتاسب دل خوشی ندارد، فرمانش را میپذیرد و به زابلستان میرود تا رستم را دست بسته به درگاه آورد (شعار-انوری .(89 :1373 خالقی مطلق (281/2 :1389) به درستی یادآور شده است که در این ابیات بندگی به معنی امروزی واژه نیست، بلکه به معنی انجام وظیفه نژادگان در برابر شاه است که یکی از این وظایف رفتن به بارگاه بود. اگر نژادگان از پایتخت دور بودند، مثلا سالی یکی دو بار با پیکش و اگر استانی به آنها داده شده بود با باژ آن سرزمین. البته پادشاه نیز به نوبه خود در برابر بندگان دارای وظایفی بود.

Authors

چنگیز مولایی

استاد دانشگاه تبریز