جایگاه نمادین رنگ در قالی های محرابی صفوی

Publish Year: 1396
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 482

This Paper With 19 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JSCW-7-1_005

تاریخ نمایه سازی: 19 تیر 1398

Abstract:

قالی از مصادیق هنر اسلامی است که از جلوه های زیبایی و آیینی برخوردار می باشد. این هنر ملی در دوران حکومت خاندان صفوی مورد توجه قرار گرفت. از این عصر قالی هایی با طرح ها و نقش های متفاوت بجای مانده که هر یک از مفاهیم ویژه ای با هدف ترویج تشیع برخوردار است. از این جمله قالی ها و قالیچه های محرابی می باشد که به سبب کاربرد مذهبی در این دوران مورد توجه قرار گرفته و در کارگاه های درباری در انواع و ابعاد متفاوت تولید می شده است. قالیچه های محرابی که قرابت نزدیکی به ساختار معماری و محراب مساجد دارند، با رنگ ها، آرایه های تجریدی گیاهی و هندسی و خط نگاره هایی با مضامین آیات و احادیث متبرکه مزین شده اند. حال با توجه به نمادگرایی در قالی ایرانی و استفاده آیینی قالی محرابی در پژوهش حاضر رنگ ها و رنگ بندی قالی محرابی عصر صفوی مطالعه و بررسی شد تا در گام نخست رنگ های موجود و مشترک میان قالی های محرابی شناسایی شود. در گام بعدی جهت اطمینان از کاربرد تعمدی و یا تصادفی رنگ ها در قالی های محرابی، رنگ بندی قالی های محرابی با غیرمحرابی مقایسه شد. یافته های پژوهش نشان می دهد رنگ های کاربردی در قالی های محرابی به صورت آگاهانه انتخاب شده است و اختلافاتی میان رنگ بندی غیرمحرابی وجود دارد. در قالی های محرابی علیرغم کاربرد نقش مایه های متنوع، تنها از هفت رنگ ثابت در رنگ بندی قالی های محرابی استفاده شده است. این رنگ ها که در عرفان اسلامی مقدس و مورد احترام می باشند عبارتند از سفید، مشکی، صندل، آبی، سرخ، زرد و سبز که هر یک از رنگ های مذکور جایگاه ثابتی را در عموم قالی های محرابی به خود اختصاص داده و به مفاهیم نمادین و مقدسی همانند ترویج مذهب شیعه، وحدت و حضور آدمی در بهشت اشاره دارد. بدین ترتیب نتیجه نهایی پژوهش نشان می دهد، جایگاه و چیدمان رنگی قالی های محرابی صفویه در خدمت مفاهیم مستتری است که افزون بر ادراک مفاهیم اسلامی و شیعی، باعث تشدید حالات معنوی و عرفانی نمازگزار حین انجام فریضه الهی نماز می شود. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای، به روش کیفی توصیفی- تحلیلی به انجام رسیده است.

Authors

محمدرضا شاه پروری

دانشکده هنر، دانشگاه شاهد

سید محمد مهدی میرزاامینی

دانشگاه هنر اصفهان، دانشگاه اصفهان

مصطفی زارع مهرجردی

دانشکده هنر اسلامی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز

امید شیخ بگلو

دانشکده هنر اسلامی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز