تاثیر روابط خانوادگی سالم بر خودباوری دانش آموزان

Publish Year: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 326

This Paper With 17 Page And PDF and WORD Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

RAVAN01_147

تاریخ نمایه سازی: 31 تیر 1398

Abstract:

هرچند ماهیت و چگونگی تجارب آموزشی، پرورشی و رشد کودک، تحت تاثیر عوامل متنوعی همچون سیاست، دولت و ارزش های بومی قرار می گیرد، ولی روشن است دو نهادی که به طور مستقیم در کودک تاثیر می گذارد، خانه و مدرسه است. بسیاری از آثار گسترده جامعه، از طریق فرصت ها و تجربه های به دست آمده در این دو نهاد بر کودک عرضه می شود. با توجه به اولویت خانواده در زندگی اغلب کودکان، و اهمیت عملکرد مدرسه برای فرصت های آینده زندگی، تعجب آور نیست که حجم وسیعی از تحقیقات موجود پیرامون روابط میان زمینه های خانوادگی و یادگیری مدرسه انجام گرفته است. هم چنین جای تعجب نیست که یافته های این تحقیقات نشان می دهد که تاثیر خانواده بر پیشرفت تحصیلی کودکان قابل توجه است. خانه و مدرسه از لحاظ اولویت ها، خواسته ها و انتظاراتی که سعی دارند به آن ها برسند، سامان دهی مکانی و زمانی خود، شیوه های خاص برقراری ارتباط با کودکان، سمت و شکل ظاهر خود و در بعضی موارد از نظر فرهنگ و زبان با همدیگر متفاوتند. به علاوه، خانواده ها در طیف متنوعی از ویژگی های خود، با هم فرق دارند. برخی تفاوت ها، به محل زندگی (شهری یا روستایی)، وضعیت اجتماعی اقتصادی و عضویت در گروه های نژادی و فرهنگی مربوط است. با این حال، در خلال بررسی هر یک از این مقوله ها، احتمالا تفاوت های قابل توجهی به دست خواهد آمد. اهمیت تفاوت های محیطی در این واقعیت نهفته است که شرایط خاص محیطی که کودک در آن قرار دارد، بر رشد آگاهی ها و مهارت های او تاثیر می گذارد. به دلیل اختلاف محیط خانه و مدرسه، تمامی کودکان نوعی انقطاع و بریدگی بین این دو محیط را تجربه می کنند و برخی از آنان ممکن است در سازگاری با شرایط مدرسه دچار مشکل شوند. شاید زمانی که میان آگاهی ها، مهارت ها، نگرش های کودکان و ارزش هایی که به وسیله خانه و مدرسه تقویت می شود، هم خوانی کم تری وجود داشته باشد، مشکلات حادتر و بیش تر گردد. هرچند تفاوت هایی میان خانه و مدرسه وجود دارد، ولی هر دو در یک مساله رایج، یعنی اطمینان از رشد مطلوب کودکان، مشترک هستند. برای تحقق این هدف، والدین به عنوان وظایف اصلی معمولا می پذیرند که نیازهای جسمی کودکان را در ارتباط با غذا، لباس، تغذیه و بهداشت فراهم سازند؛ مهارت های اساسی اجتماعی را به آنان آموزش دهند؛ و مبانی یادگیری آنان را در مدرسه پایه گذاری و از آن حمایت نمایند. مدرسه نیز به نوبه خود، وظیفه فراهم ساختن محیط مناسب، معلمان و برنامه هایی را که مطابق نیازها، علایق، شیوه های یادگیری و مسائل شرکت کنندگان باشد، به عهده می گیرد.

Authors

گیلان دهقانی

دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی ، گروه روانشناسی ، دانشگاه آزاد اسلامی تنکابن،تنکابن، ایران

وحید خوش روش

استاد یارگروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن ، تنکابن، ایران