ارائه مدلی جهت بهبود مولفه های کارکردی و شغلی براساس شایستگی های ذهنی مدیران از منظر نورلیدرشیپ با استفاده از روش Dematel-ISM

نیاز گسترده جهانی به تحول و بهبود فرایندهای مدیریتی و ساز و کارهایی که به تصمیم گیری بهتر مدیران منجر می شود، انگیزه اصلی شکل گیری نورولیدرشیپ بوده است. نورولیدرشیپ یک حوزه میان رشته ای است که به کشف، شناسایی و تبیین پایه های عصبی شیوه ها و رویکردهی رهبری و مدیریت سازمانی پرداخته و با شیوه ای بسیار هوشمندانه حوزه های دیگر علوم مرتبط با مغز و اعصاب را در کنار یکدیگر و به محوریت نشاخت دور یکدیگر جمع کرده است. شاید به طور خلاصه بتوان اینطور بیان کرد که هدف نهایی مدیریت بر پایه علوم اعصاب شناخت کارکردهای مغز، کشف ارتباط بین کارکردهای مغز و رفتارشغلی سازمانی، رویکردهای رهبری و مدیریت، بهبود عملکرد شغلی و سازمانی و بهبود و اصلاح رویکردهای مدیریت و رهبری سازمانی است. در این تحقیق به این موضوع پرداخته می شود که تفاوت های فردی (مرتبط با کارایی و ساختار مغز افراد مختلف) نقش مهمی در شکل گیری ظرافت ها و پیچیدگی های رویکردهای مختلف در شایستگی مدیران دارند و این موضوع به مدد تکنیک های تصویربرداری مغزی و تحلیل سیگنال های حیاتی حاصل شده است. چنین یافته هایی از تاثیر کارکردهای مغز بر رفتارهای رهبری سازمانی، منجر به بازسازی رویکردها، نظریه ها و مفاهیم سنتی رهبری بر مبنای علوم اعصاب شده است. در این پژوهش با تحقیق و پژوهش در مورد الگوهای ذهنی مدیران در صدد رصد کردن مولفه های تاثیرگذار بر شاخص های شایستگی مدیران هستیم تا بتوانیم تفاوت های ساختاری که در مدل های شایستگی مدیران وجود دارد را از منظر نوروساینس و علوم اعصاب شناختی بررسی و بازنگری کنیم. جمع آوری اطلاعات به صورت میدانی از طریق پرسشنامه و مصاحبه حضوری صورت پذیرفت. سپس مدل جهت شایستگی های ذهنی مدیران از منظر نورولیدرشیپ با استفاده از روش ISM-Dematel ارائه گردید. در گام سوم، مدل مورد نظر با ترکیب روش مدلسازی معادلات ساختاری و الگوریتم شبکه عصبی مصنوعی اعتبارسنجی گردید.