جایگاه اقتصاد مقاومتی در نظام جهانی با تاکید برمفهوم ژئوکالچر و نظریه نظام – جهان والرشتاین

Publish Year: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 242

متن کامل این Paper منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل Paper (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

IHTF01_112

تاریخ نمایه سازی: 24 شهریور 1398

Abstract:

هدف از انجام این پژوهش ، تعیین جایگاه الگوی اقتصاد مقاومتی در هندسه نظام جهانی و نقش زمینه های فرهنگی و تمدنی آن در ابعاد جهانی شده آن و نیز تبیین این الگو به مثابه رهیافتی در مواجهه با الگوهای مرسوم توسعه ، چگونگی گذار از بحران های جهانی و اهمیت آن در شکل گیری آینده نظام جهانی است.این پژوهش می تواند زمینه ای برای ورود مباحث اقتصاد مقاومتی به گفتمان علمی جهان به عنوان مدل بومی جمهوری اسلامی ایران و قابل توسیع در تحقیقات توسعه و مدیریت تغییرات اجتماعی ملت ها باشد . همچنین با تاکید بر پیوند میان سه گانه اقتصاد ، سیاست و فرهنگ، ادبیات این موضوع را از تقلیل گرایی به کلان نگری موجود در ماهیت این الگو رهنمون شود.روش پژوهش در تحقیق حاضر اکتشافی است . با این وجود برای شناسایی شواهد موجود و ابعاد مختلف بحث از چارچوب نظری نظام – جهان امانوئل والرشتاین و زمینه های فرهنگی آن بهره گرفته شده است.نوع داده ها ، کیفی و با تکیه بر متون نظری است . در نحوه ی اجراء نیز ابتدا پیشینه ی ادبیات اقتصاد مقاومتی ، تحلیل شده و ضمن بازخوانی و بازفهم نظریه ی نظام- جهان و بحران های مطرح در آن ، نقش اقتصاد مقاومتی و مولفه های آن در مواجهه الگوهای توسعه نظام جهانی ، بحران ها و آینده آن ، مورد ارزیابی قرار گرفته است.بر اساس استدلال نظریه نظام های - جهانی و چارچوب تحلیلی آن ،نظام - جهان موجود در آستانه فروپاشی و مهیا شدن برای انتقال به مرحله جدید و تولد و شکل گیری نظام - جهان دیگری است.نظام - جهان فعلی یعنی اقتصاد – جهانی سرمایه داری که در آن زندگی می کنیم در طول حیاتش با بازتولید خود و به کمک ابزارهایی چون جهانی شدن و الگوهای توسعه به نهایت گسترش ذاتی و بسط ساختاری خود رسیده است . در طول این حیات پانصدساله ، فرهنگ و ایدئولوژی لیبرالیسم به عنوان روح حاکم و پیش برنده این نظام ، همواره تناقضات سیستمی موجود را مهار کرده است و با کمک مجموعه ارزش هایی که نظام جهان مدرن یا به عبارتی اقتصاد- جهانی سرمایه داری در چارچوب آن فعالیت می کند ( ژئوکالچر ) این نظام را ازنظر جغرافیایی بسط و گسترش داده و فروپاشی آن را به تاخیر انداخته است. اما نظام -جهان حاضر در مواجهه با تحولات دو سده اخیر و فروپاشی ایدئولوژی رقیب خود، کمونیسم و قدرت گرفتن رقبای جدی تری همچون گفتمان اسلامی ، اکنون وضعیتی بحرانی تر از گذشته را تجربه می کند . در کنار فشارهای برون سیستمی حاصل از رزمگاه فرهنگ، بحران های زاییده ی درون سیستمی و افول قدرت مسلط بر نظام نیز از علائم جدی ورود به مرحله گذار و پایان حیات آن است.