CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

صلح و روابط بین الملل

عنوان مقاله: صلح و روابط بین الملل
شناسه ملی مقاله: NCPD03_013
منتشر شده در سومین همایش سالانه انجمن علمی مطالعات صلح ایران «علوم انسانی و اجتماعی وصلح» در سال 1398
مشخصات نویسندگان مقاله:

محمود سریع القلم - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

خلاصه مقاله:
طبیعی است که هر کنشی، واکنشی به همراه دارد. 89 میلیون نفر در دو جنگ جهانی 189 میلیون نفر در اثر جنگهای داخلی یا نزاعهای ، کشته شدند. از سال 1946 تا 2014 میان کشوری، کشته شدهاند. طی سه قرن، فرانسه و انگلستان، 152 بار با هم جنگ داشتهاند. پیآمد آکادمیک این وقایع، تاسیس 400 برنامه مطالعاتی یا گروه تحقیق در 400 دانشگاه یا موسسه عمدتا غربی بوده است. مهمترین دستاورد تئوریک این تحقیقات طی هفتاد سال گذشته، اهمیت ایجاد و نحوه ایجاد روابط سازمانی، ادراکی، معاشرتی و حقوقی میان اقشار اجتماعی و حاکمیت بوده است. صلح نیازمند دو نوع تحول است: 1 تحول فکری ادراکی 2 تحول حقوقی سازمانی .به عبارت دیگر، اول بار اندیشه و فکر و تئوری و ادراک، قالب صلح آمیز داشته باشد و سپس این فکر دور از تشنج و تقابل، نیازمند نهادینه شدن از طریق چارچوب حقوقی و تشکیل سازمان های جوابگو است. تجربه بشری نشان می دهد که تاثیر وقایع منفی از منطق و گفتوگو و استدلال قویتر بوده است. وابستگی متقابل اقتصادی که توسط Ernst Hass تبیین شد ریشه در فجایع دو جنگ جهانی دارد که به شکلگیری اتحادیه اروپا انجامید. موفقیت تدریجی آ سه آن (Asean) ریشه در فقر و نابسامانی آسیا در قرن بیستم دارد. منطقه خاورمیانه کمترین سطح همگرایی را در نظام بین الملل دارد. در این منطقه، نه اندیشه ها با هم تلاقی دارند و نه سازمان هایی برای حل و فصل اختلافات و تصمیم سازی های جمعی وجود دارد. به میزانی که در داخل کشورها، موضوع هویت مورد اجماع باشد و آن اجماع با همسایگان به اشتراک گذارده شده باشد، ضریب افزایش صلح و امنیت و همکاری و تفاهم ارتقاء می یابد. بر این اساس، مثلثی از سه چارچوب تئویک، زمینه ساز صلح هستند: سازه انگاری (Construtivisim: Alex Wendt)، ساختارگرایی (Waltz Structualism: Kenneth) و وابستگی متقابل چندضلعی (Complex Interdependence: James Rosenau) هر نظام بین المللی، یک منطق کانونی دارد و این منطق بعد از جنگ جهانی دوم و به ویژه پس از فروپاشی شوروی و ظهور قدرتمند چین، اقتصادی است. صلح زمانی در داخل کشورها و در میان کشورها به تدریج برقرار می شود که این منطق اقتصادی و به تبع آن، منطق اجتماعی و سیاسی به صورت واقعی و عددی (Objective) از یک طرف و امنیت روانی و ذهنی شهروندان نسبت به رهیافت های توزیعی محور و پاسخگویی محور نخبگان سیاسی از طرف دیگر (Subjective) فراهم آید. در نهایت، صلح در روابط بین الملل به فلسفه و متدولوژی مشترک برای حل اختلاف میان ملت ها و دولت ها متکی است.

کلمات کلیدی:
روابط بین الملل، سازه انگاری، ساختارگرایی، وابستگی متقابل چند ضلعی،صلح

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/976375/