کشف معمای خویشتن ؟

19 دی 1401 - خواندن 13 دقیقه - 680 بازدید

کشف معمای خویشتن ؟

 روانشناسی کشف معمای خویشتن؟

 

 ما انسانها عادتهای احساسی منحصر به فردی داریم که روزانه در برابر وقایع مختلف زندگی ما تکرار میشوند. احساس های چهارگانه ی اصلی ما همچون ( غم ، ترس ، نگرانی ، عصبانیت و شادی ) میزان و شدت متفاوتی دارند. اینها در زیر پوست ما قرار میگیرند ، اینها بر چهره ی اعمال و واکنشهای ما نیز تاثیر می گذارند . پس ازقدری تفکر در مورد عادتهای احساسی خود نخست مشخص کنید که کدام احساس به طور معمول در شما شدت بیشتری از سایر احساسها دارد. برای این کار میتوانید میان خود و اطرافیان خود مقایسه ای برقرار کنید و میزان شدت احساسهایتان را با آنها بسنجید ، در این میان اگر به احساسی به غیر از احساس های چهارگانه برخورد کردید نام آن را قید کنید سپس میزان شدت سه احساس اصلی دیگر را در خود رتبه بندی کنید و مشخص کنید کدام احساس را در رتبه بندی دوم ، سوم و چهارم قرار می دهید . 

ترس بیش از حد میتواند برای کسانی که نگران و ملتهب هستند مانع موفقیت شود و یا سرعت به سوی آن را کاهش دهد ، ترس و نگرانی برای این افراد عادت شده و با مرور زمان شدت آن نیز بیشتر می شود.ترس و نگرانی گسترش یافته ، موجب هراس ما از تجربه های جدید میشوند و ما را وادار میسازند که خواسته یا ناخواسته به روزمرگی و امنیت کارها ، اشیاء و اماکن آشنا پناه ببریم . این روند باعث می شود تا ما از فرصتهایی که بهره برداری از آنها لازمه ی پیشرفتمان در راه موفقیت شخصی است استفاده نکنیم و در سرمای ترس یاس زندگی خود هرچه بیشتر منجمد شویم. برای جلوگیری از این موضوع باید همواره متوجه ترس و نگرانی های خود باشیم و شدت آن را در حد مناسب با وقایع زندگی تنظیم کنیم . ترس تهدید خطری را به ما اخطار میدهد .

کار ما باید این باشد که این خطر را بسنجیم و واکنش درخور آن را از خود نشان بدهیم. هنگامی که شدت احساس ترس در ما از حد سالم خارج شود و نتوانیم با قوه ی فکر ، پیام ترسمان را درک کنیم توان علم صحیح را نیز به زودی از دست داده ، و به اشتباه تصمیم گیری میکنیم این اشتباهات به قیمت از دست دادن بخشی از موفقیت شخصی مان تمام میشوند. 

 غم و افسردگی نیز زمانی که در مهار ما نباشد جلوی پیشرفت ما را در زندگی میگیرند . افسردگی روحی و منفی بافی از یک خانواده اند ، غم خوردن مزمن به طریقه های مختلف در ما اثر منفی میگذارند؟ اشخاصی از این مسئله رنج میبرند که استاد یافتن نکته های منفی در دنیای خود هستند و احساس غم چنان وجودشان را در بر گرفته که در مقابل کوچکترین وقایع اطرافشان ماتم میگیرند، این افراد تمایل به منفی بینی داشته و بیشتر بی توان و خواب آلود هستند ، با مرور زمان اگر برای این مسئله راهی نیابند افسردگی وجودشان را میگیرد که گه گاه قدرت ایستادن یا راه رفتن را از دست میدهند و در کنج اطاقی خود را در قعر چاه زندگی حس میکنند . فرد افسرده ، توان حرکت و راه موفقیت زندگی اش را ندارد و آن زمان که به راهپیمایی در این راه میاندیشد تنها چاله های این راه را میبیند . به جای هموار ساختن ناهمواری ها یا عبور از کنار آنها در فکر خود از چاله ها چاه میسازد و به این دلیل موفقیت را در زندگی خود بطور تقریبی غیرممکن میداند ، بی امید زندگی را سپری میکند و مدام از بخت و روزگار بد می گوید و می نالد. 

 غم و غصه در حد طبیعی ، واکنشی است معمول و طبیعی در مقابل از دست دادن چیزی یا شخصی که برایمان ارزش دارد . احساس غم فرصتی است برای سوگواری عزیزی از دست رفته و یا دریافتن این واقعه در زندگی. این گونه غمخواری ، طبیعی و موقتی است. برای مهار غمهای زائد لازم است متوجه زمان آغاز و چگونگی پیشرفت و حرکت احساس غم در خود باشیم و فوری معین کنیم که آیا این غم بجاست ، آیا شدت آن با آنچه از دست داده ایم تناسب دارد یا نه . اگر شدت غم خوردن ما بیش از حد متناسب است باید آن را از خود برآنیم و در مورد مفهوم واقعه ی غم انگیز فکر و نتیجه گیری کنیم. در راه مبارزه با افسردگی باید بر آمد و رفت افکار منفی در ذهن خود توجه کنیم و مراقب زمان آغاز آنها در ذهن خود بود و به سرعت آنها را برسی کنیم و تابع آنها نباشیم . بهتر است افکار منفی را نادرست بدانیم و تا زمانی که درستی آنها به طور کامل به ما ثابت نشده است خواستهایشان را انجام ندهیم . در عوض بهتر است که نسبت به افکار مثبت ، خوشبین و خوش رفتار باشیم و فقط زمانی آنها را نادرست بدانیم که اشتباه بودن آنها به ما ثابت شده باشد.

 در زندگی روز مره به دنبال فرصتها و نکته های مثبتی که وقایع مختلف در بر دارند بگردیم و از این فرصتها به عنوان های مختلف برای پیشرفت در راه شادکامی و موفقیت استفاده کنیم . به این ترتیب میتوانیم توان و فکر خود را از بند منفی بافی رها کرده ، آنها را در راه شادکامی و موفقیت بکار ببندیم... عصبانیت مزمن قدرت تفکر صحیح را از ما سلب میکند و به جای آن روحیه و قوای تخریب و تهاجم را در اختیار مان میگذارد. افرادی که از عصبانیت مزمن رنج میبرند با پرخاشجویی هایشان اطرافیان را از خود میرانند و به سلامت جسمی خود نیز صدمه های قابل توجهی وارد می کنند ، این افراد ممکن است به طور ذاتی خوش قلب باشند اما قدرت اداره ی عصبانیت خود را ندارند و در بیشتر اوقات از نشان دادن رفتار ناخوشایند خود پشیمان میشوند ، این پشیمانی مخرب تا زمانی که عصبانیت را مهار نکنند با آنها خواهد بود و باعث خواهد شد که به دیگران آزار روحی یا جسمی برسانند . عصبانیت شدید میتواند قدرت تفکر را از انسان سلب کند و در حال جنون موقت حتی صدمه ای جانی به دیگران برسانند ، عصبانیت مزمن رفته رفته وجود انسان را در بر میگیرد تا آنجا که به مرور زمان شخص از کوچکترین وقایع زندگی ، سخت عصبانی می شود. عصبانیت مزمن از قوه ی تصمیم گیری سلامت جسمی و محبوبیت افراد می کاهد و مجازات و برخوردهای قانونی را بهمراه دارد . این عصبانیت توسعه یافته ، فرد را از صلح و صفا و احساس عشق و علاقه ای که قالب موفقیت باطنی را تشکیل میدهد دور نگاه می دارد . احساس عصبانیت متعادل به ما خبر میدهد که چیزی ، شخصی یا عقیده ای که مورد علاقه و احترام ماست از طرف فرد دیگری مورد حمله قرار گرفته و به خطر افتاده است . عصبانیت به ما نیروی بیشتری برای دفاع از عزیزی که تهدید شده است میدهد ، اما آن زمان که اداره ی عصبانیت از دست ما خارج شود ما دچار حساسیت شده و فکر مان گمراه می شود ، در این هنگام کوچکترین اظهارنظر در مورد خود را تهدید آمیز می بینیم و ابراز علاقه ی دیگران را نمیشنویم و در آن دنبال کنایه و حرفهای دو پهلو میگردیم تا به خود ثابت کنیم که منظور باطنی طرف صحبت مان منفی و تهاجمی است . چنین روشی راه بروز اعتمادی را که لازمه ی همکاری ، معاشرت و معامله با افراد مختلف است مسدود می کند. همکاریها و روابط مثبت با دیگران سرعت پیشرفت و موفقیت ما را چند برابر می کند و شادکامی ما را به اوج می رساند. سپس باید یاد بگیریم که عصبانیت خود را اداره و متناسب کنیم . عصبانیت سریع تر از سایر احساسها در بدن اوج می گیرد و اداره ی آن در مراحل اولیه ی بروز آن به مراتب مفیدتر و امکان پذیرتر است . آگاهی در مورد زمان وقوع و طرز تاثیر و حرکت عصبانیت در بدن نقطه ی شروع اداره ی عصبانیت مان است ، در چنین مواردی بهتر است خود را از آن شخص یا اتفاق به طور موقت دور کنیم و به محل مورد علاقه مان برویم و یا به کاری که دوست داریم مشغول شویم تا عصبانیت ما فروکش کند، با این کار از شدت عصبانیت جلوگیری کرده و کم کم بدن خود را به حالت آرامش باز می گردانیم . در این فرصت لازم است که حقانیت و شدت خشم خود را بسنجیم . باید معین کنیم که آیا در واقع چیز مهمی در معرض خطر قرار گرفته است یا عصبانیت ما ناشی از حساسیت بیش از حد خودمان است . پس از نتیجه گیری تصمیم گیری صحیح لازم است در اولین فرصت با شخصی که باعث عصبانیت ما شده است روبرو شویم و اختلافهایمان را عاقلانه حل نماییم . بدین ترتیب میتوانیم از احساس عصبانیت خود برای دفاع از راه موفقیتمان استفاده کنیم و اجازه ندهیم نیروی خشم پل های این راه را تخریب کند...

منبع مجله شادکامی 

" استاد کاوه نیری "

اعتماد به نفس :

متکی بودن به اراده ی خویش و اعتماد داشتن به نفس خود از مهمترین عوامل پیشرفت و موفقیت انسان به شمار می آید . آنان که از اعتماد به نفس برخوردارند ، میتوانند با تکیه بر کارایی ها و استعداد درونی خویش ، شخصا با مسائل زندگی روبرو شوند و بدون یاری خواستن از دیگران بر بسیاری از دشواریها پیروز گردند ، ولی آنان که اعتماد به نفس نداشته باشند ، همواره خویشتن را در برابر مشکلات و مسائل زندگی ناتوان میبینند و گاهی به دلیل ضعف نفس ناتوانی های خویش را در برابر دشواریهای زندگی ، بزرگتر احساس میکنند و چنین می پندارند که توانایی انجام هیچ کاری را ندارند و به همین لحاظ است که در برابر هر مشکل کوچکی نیز بدون کمترین مقاومت تسلیم میشوند و از میدان مبارزه با مشکلات فرار می کنند . آنان که در همه ی کارها از نعمت اعتماد به نفس برخوردار هستند ، همیشه دشواریهای زندگی و حتی مشکلات بزرگ را نیز در برابر اراده ی نیرومند خویش ناچیز میشمارد و با دلی امیدوار و اراده ای استوار با مسائل برخورد می کنند و ای بسا پیروز میشوند . چنین کسانی اگرچه گاهی در عمل نتوانند هر کاری را انجام دهند ولی بهتر از کسانی هستند که به دلیل ضعف نفس و ناتوانی های خیالی در برابر هر مشکل خویشتن را بی کفایت و بیهوده می انگارند و دست از تلاش و کوشش برمیدارند. کسانی که اعتماد به نفس نداشته باشند ، فکر می کنند که لیاقت و استعداد انجام هیچ کاری را ندارند . اینان استعدادهای فطری و تواناییهای خویش را دست کم میگیرند .و گاهی آنچنان احساس بیهودگی و هیچی و پوچی میکنند که خود را بی هیچ همت و اراده ای تسلیم حوادث میکنند و به دلیل شکست های پی در پی شیرینی های زندگی را بر خویشتن تلخ و ناگوار می گردانند. اعتماد به نفس ریشه در امیدواری دارد و آنان که از این موهبت بزرگ بهره مند هستند ، به هنگام رویارویی با هر مشکلی از سلاح پیروزی آخرین امیدواری استفاده میکنند و به یاوری اراده ، ایمان و امید بر اهریمن ناکامی پیروز میگردند. 

اعتماد به نفس یک پدیده فطری طبیعی است ولی این پدیده گاهی به دلیل مسائل نامطلوب تربیتی و عوامل پرورشی چه در خانه چه در مدرسه و چه در محیط اجتماعی در برخی از نوجوانان رو به ضعف میگذارد و آنان را افرادی بیهوده و بی اراده بار میآورد ؛ از این لحاظ معلمان ، مربیان ، پدران و مادران ، فرهنگ اجتماعی، برنامه های رادیوئی و تلویزیونی ، نمایشها ، فیلمها و بالاخره کتابها و مطبوعات میتوانند در ایجاد اعتماد به نفس و تشکیل آن در نوجوانان و جوانان نقش بسزایی داشته باشند و در تقویت ایمان و اراده ی آنان موثر واقع شوند . در نهایت هدف از تهیه این یادداشت، آن است که اعتماد به نفس افراد ؛ تاثیر زیادی در خلاقیت نوآوری و خلق تجربه های سازنده دارد . انسانی که دارای اراده ی محکم و قوی و اعتماد به نفس بالا باشد و طالب زندگی بامعناتر و امید بسیار به آینده باشد به طور طبیعی ، فردی سازنده برای خود و جامعه خواهد بود و در هر لحظه این نکته را به خاطر دارد که زندگی در دستان توانمند و خلاق خود اوست...ادامه دارد


برگرفته: از نگارش نو محمد مصری.

https://civilica.com/p361386 


اعتماد به نفساراده ی محکمدستان توانمندغم و افسردگی