رهبری جامعه، رسالت جدایی ناپذیر از روحانیت

22 شهریور 1403 - خواندن 17 دقیقه - 61 بازدید

با توجه به نقش پر رنگ روحانیت در حرکت کلی جامعه، دانستن مولفه های جلوداری و رهبری و همچنین دامنه تاثیر گذاری و مختصات آن بسیار ضروری است.

یادداشت حاضر با نظر به ساحت های روحانیت، پس از تبیین ویژگی های جامعه دینی به چیستی راهبری و ضرورت و لوازم آن می پردازد و در آخر نیز اشاره ای به وظایف حوزه علمیه در قبال تربیت روحانی راهبر کرده است.

جامعه دینی، ملازم با روحانیت

آنچه تعیین کننده دینی بودن یا نبودن یک جامعه است، محتوای روابط اجتماعی ان است نه خصوصیات فردی انسان های عضو آن، وجود افراد دین دار شرط لازم برای تحقق جامعه دینی است ولی به تنهایی کافی نیست، گاهی ممکن است تمام افراد جامعه ای دیندار باشند اما روابط و نهاد های اجتماعی آنها دینی نباشد؛ به طور کلی جامعه دینی جامعه موحد و مسلم است که شکل گیری چنین اجتماعی ضرورتا بر مبنای یک حکومت دینی پایه گذاری می شود بدین معنا که هویت یک جامعه دینی و ارزش های آن در نظامات و ساختار ها و مسئولان کشوری و لشکری منعکس می گردد و بدین وسیله آرمان های متعالی دین در میان آحاد مردم ظهور وبروز می یابد. در چنین جامعه ای که از کوچکترین فرد آن تا صاحبان والاترین مسئولیت های تصمیم ساز، دل در گرو شناخت و اجرای حقایق دین دارند، مسئله روحانیت و متفکرین دینی اهمیت دو چندان پیدا می کند.

از آنجا که اسلام دینی اجتماعی است حتی به گونه ای احکام فردی در اسلام نیز، آهنگ اجتماعی دارند روشن است که مکتب باید پاسخگوی نیاز های مترقی احاد مردم در مسائل مختلف باشد. چرا که دغدغه جامعه دینی در بعد فردی و اجتماعی، تنظیم اعمال و رفتار خود متناسب با هدف غایی ( = سعادت ابدی) است؛ این دیدگاه مستلزم آن است که در سراسر جریان حیات، برای تک تک لحظات زندگانی از برنامه شایسته دین استفاده شود که طبعا مشتمل بر چالش ها، مسائل، دغدغه ها و ابهاماتی خواهد بود. همچنین ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی، خود مولد سوالات مرتبط با حوزه معارف دینی است. تکاپو انسان در جامعه و تشکل های اجتماعی صرفا در مسائل جزئی خلاصه نمی شود؛ شیوه تعامل آدمی با گروه های مختلف، کیفیت سبک زندگی، نوع نگاه به عالم هستی، تعیین مواجه درست با مصائب، انتخاب صحیح در بزنگاه ها و... همه و همه مباحثی هستند که صاحبانشان، تشنه و نالان برای سیراب شدن و فهم حقیقیت، به سراغ چشمه دین می روند. دریای آموزه های دینی موطنی است که حرکت کشور را اعم از ساختار ها و حکومت و کنشگران اجتماعی را به سمت آرمان های مترقی جهت دهی می کند و در این میان سنت های دینی نیز که شاکله جامعه مطلوب را شکل می دهند دارای ویژگی ها و خصوصیاتی هستند: 1) همگانی، همیشگی و جاودانه هستند. 2) الهی و وحیانی هستند 3) فردی و عینی هستند و غیر قابل تاویل و تبدیل اند 4) تابع اصل علیت هستند و مثبت اختیار و اراده انسانی 5) محدود به دنیا نیستند و افق دینی فرا مادی دارند.

ویژگی های جامعه دینی مطلوب

جامعه مجموعه ای از افراد است که جهت مشترکی، آنها را به هم پیوند می دهد یا به عبارت دیگر جامعه دسته ای از مردم هستند که به اشتراک زندگی می کنند و می کوشند از طریق همکاری در امورات مورد اتفاق یکدیگر روابط نزدیکتری با هم برقرار کنند. در قرآن مجید از آن به امت تعبیر شده و این اشتراک می تواند در دین، آیین، زمان یا مکان معین باشد. جامعه مطلوب از منظر مکتب اسلام، جامعه ای است که براساس احکام اسلام بنا نهاده شده و دارای برخی خصوصیات است:

1)رهبری: زندگی اجتماعی در حیات انسان ها نمی تواند از مسئله رهبری جدا باشد. چرا که برای مشخص کردن خط اصلی جمعیت همیشه نیاز به رهبر و پیشوا است. هیچ چیز به اندازه رهبری اهمیت ندارد چرا که اجزای اصول دیگر در سایه آن میسر خواهد بود.

2)اصالت دادن به حق در جامعه و توجه به آرای اکثریت در جامعه اسلامی: البته نه به این معنا که برخی معتقدند که «اکثرهم لا یعقلون، اکثرهم کاذبون و ...» یعنی در جامعه اسلامی حق محوری است همواره ملاک حق واقعی است لکن با اندیشه حداکثری، با رشد کلی تفکرات آحاد جامعه.

3)برنامه ریزی و ثبات در اجرای آن: یعنی بتوانیم برای جامعه مطلوب اسلامی جهت نیل به اهداف والا و آرمان های ارزشمند، برنامه ریزی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت داشته باشیم.

4) الگوهای برتر برای جامعه مطلوب: یعنی بتوانیم یک الگوی جامع جهان شمول و فراگیر طراحی کنیم و براساس آن مدل هایی را ایجاد کنیم. در قرآن کریم روش کلی پیغمبر و همچنین سبک زندگی حضرت ابراهیم به عنوان الگوی شایسته و سرمشق جامعه اسلامی صریحا مورد تاکید قرار گرفته است. «قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم... » (ممتحنه/4)

5) تکامل انسان در جامعه اسلامی: از آنجا که پاکی جامعه به پاکی انسان ها و آلودگی آن به آلودگی انسان می انجامد. لذا فرد برای رسیدن به سعادت به جامعه ای نیاز دارد که او را برای رسیدن به هدف یاری کند، یعنی زمینه تکامل برای افراد باید آماده باشد.

6)خصوصیات افراد در جامعه مطلوب: رفتار انسان نباید موجب ضرر و زیان به خود و دیگر افراد جامعه شود: (لاضرر و لا ضرار فی الاسلام.)

7) امنیت و آرامش در جامعه: از آنجایی که امنیت ریشه همه نعمت ها است، از این رو هرگاه امنیت از بین برود، سایر امور نیز به خطر می افتد. «فلما دخلوا علی یوسف آوی الیه ابویه وقال ادخلوا مصر ان شاء الله آمنین؛ یعقوب با کسان خود رهسپار مصر شد و یوسف در بیرون شهر به استقبال آنان رفت . هنگامی که بر یوسف وارد شدند ، یوسف پدر و مادرش را در آغوش گرفت و گفت : همه وارد مصر شوید که به خواست خدا آن جا در امن و امان خواهید بود. (یوسف/99)

8) تعیین سرنوشت جامعه در دست مردم: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (سوره رعد/آیه11) بنابراین ویژگی جامعه مطلوب بر مبنای این چند خصوصیت است.(پوریانی، 1392)

رهبری و روحانیت

یکی از شاخصه های جامعه دینی مطلوب جایگاه رهبری است. مفهوم رهبری و مدیریت به معنای رشد و ارشاد و هدایت انسان ها است و نیز قدرت رهبری همان قدرت بر هدایت و ارشاد آنان است. البته در مفهوم رهبری علاوه بر راهنمایی و ارشاد، سامان دادن و سازماندهی قوای انسانی و تحریک انها در مسیر صلاح نیز گنجانیده شده است.

جایگاه رهبری در همه جوامع امری مرسوم و پذیرفته شده است و بسیار بر ضرورت و جایگاه و نیز نقش کلیدی آن در سعادت جامعه سخن به میان آمده است. اساسا فطرت انسان چنین اقتضایی را دارد که در مجموعه ها و تشکل های اجتماعی، شخصی به عنوان پیش رو، حرکت آفرین و جلودار وجود داشته باشد تا با ترسیم حرکت کلی اعضای مجموعه، نسبت به هماهنگی فعالیت ها و پیشبرد اهداف تعیین شده اقدام کند. در مکتب حیات بخش اسلام نیز به ویژه مذهب تشیع درباره رهبری و مدیریت تاکید فراوان شده است، تا آنجا که پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید:« اذا خرج ثلاثه فی سفر فلیومروا احدهم / هرگاه سه نفر رهسپار سفر می شوند، باید یکی از خودشان را امیر قرار دهند.»

پر واضح است که ایفای نقش رهبری و جهت دهی در جامعه دینی بر عهده روحانیت است. زیرا هر زمان هنجار ها و ارزش های جامعه ای را پیام دین شکل بدهد ضرورت می یابد که خود کارشناسان حوزه دین و اسلام شناسان ، حرکت آفرین و پیشبرنده جامعه در عرصه های مختلف باشند. منشا این دیدگاه، همان آمادگی بالفعل و بالقوه اکثریت امت برای شناخت و تحقق معارف ناب اسلامی است چرا که امت دلداده خدا در مسائل مختلف همواره پشتییبان و حامی نگرش اسلام به اتفاقات بوده است، رویداد هایی نظایر جمعیت های میلیونی پیاده روی اربعین، اعتکاف های پر شور مساجد، کمک های مومنانه، راهمپیمایی های یوم الله 22 بهمن و... به وضوح گواه بر این مطلب هستند.

در این رابطه علمای گرانقدر تراث شیعه از دوران غیبت حضرت ولی عصر(ع) تا کنون حجم انبوهی از مسائل مسلمانان را حل و فسخ نمودند و موجب شدند این میراث عظیم ارزشمند امروز در دستان روحانیت معزز قرار گیرد. نکته مهم اینجا است که در عصر حاضر سطح عقلانیت و اندیشه انسان ها با زحمات علمای سلف به سطح مترقی و والایی دست پیدا کرده است و توقع جامعه خدامحور ناظر به اسلام شناسان به مراتب بیشتر از گذشته گسترش یافته است؛امروزه با وجود نظام و حکومت اسلامی، مسائل و چالش های دلدادگان مکتب وحی نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است. این سلسله مسائل و نیاز ها و چالش ها علاوه بر اینکه نشان دهنده اقبال حداکثری ملت به ژرفای اندیشه دینی هستند، موجب میشوند یکی از رسالت های صنف روحانیت ، جلوه پر رنگ تری نسبت به سایر وظائف داشته باشد و آن مطمئنا رهبری اجتماعی است.

عرصه جلوداری و راهبری جامعه

عده ای بر عقیده نادرستی هستند که، نقش و جایگاه روحانیت، منحصر در حوزه های علمیه و مساجد می باشد و بر این اساس هم، حکم صادر می کنند که روحانیت به خاطر خروج از نقش و جایگاه خود، در سال های بعد از انقلاب اسلامی، قادر نخواهد بود از عهده مسائل پیچیده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور بر آیند، نهایت اینکه اداره کردن جامعه در جهان پیچیده فعلی از توان آنان به دور خواهد بود فلذا آنان باید به نقش و جایگاه خود بازگردند. در مقابل، دیدگاه و نگرش صحیح نسبت به رسالت روحانیت، دیدگاه عده دیگری است که معتقدند نقش و جایگاه اجتماعی روحانیت همین نقش و جایگاهی است که تا الان ظهور یافته است و نقش و جایگاه قبل از انقلاب، نقش و جایگاه کامل و تمامی نبوده بلکه بسیار حداقلی و آفت زده بوده است زیرا وظیفه اساسی نهاد روحانیت بیان اسلام اصیل برای جامعه است و جهت ایفای این نقش، روحانی باید اولا به فهم دین ثانیا به ترویج دین و ثالثا به تحکیم دین بپردازد که روشن است مورد دوم و سوم در سال های متمادی قبل انقلاب در سطح بسیار نازلی وجود داشته است و این هم بر اثر ظلم و جور طواغیت طول تاریخ بر علیه جریان تشیع بوده است اما حالا که یک حکومت بر پایه ایدئولوژیک اسلامی بنا شده، فرصتی استثنائی برای تحقق ارزش های اسلامی ایجاد شده است.

بنابراین با توجه به جایگاه انقلاب اسلامی رسالت رهبری و مدیریت ضرورتی مضاعف برای روحانیت قلمداد می شود زیرا طریق تحکیم دین از مجرای رهبری و زمامداری گذر می کند این مسئله امروز برای نهاد روحانیت باید به عنوان یک اصل ملاک انجام فعالیت ها قرار گیرد جلو داری قشر روحانیت در عرصه فرهنگی و اجتماعی مورد توقع بدنه اصلی جامعه است. فردی که اسلام شناس است لازم است و ضرورت دارد مسائل جامعه و نظام اسلامی را راهبری کند و با رهنمون های مبتنی بر آیات و روایات در متن جامعه نسبت به حل مشکلات اقدام کند. رهبر معظم انقلاب صراحتا در بیانات خود بدین موضوع اشاره دارند:«حوزه ی علمیه، باید در صف اول حرکت عظیم جامعه قرار داشته باشد. همچنان که ملاحظه کردید، مراجع بزرگ ما مثل مرحوم آیهالله العظمی گلپایگانی، مرحوم آیهالله العظمی نجفی و امروز آیهالله العظمی اراکی، حفظه الله و ادام الله بقائه الشریف و رحمهم الله، چه در زمان امام رضوان الله علیه و چه بعد از زمان امام تا امروز، در صف اول قرار داشتند. در هر حادثه ی مهمی که در جامعه اتفاق می افتاد، اینها مقدم بودند....در کارهای اساسی؛ جنگ، حضور در جبهه ها، تحریض بر حضور در جبهه ها، کارهای اقتصادی و غیره، همیشه در صف مقدم بودند. حوزه، باید این طور باشد» با این تفسیر از رسالت روحانیت به جرئت می توان گفت در عصر جمهوری اسلامی روحانی کارآمد به فردی تعریف میشود که با استعانت از جنبه های علمی و معرفتی و بینشی خود بتواند در سطح کلان تا خرد جایگاه های رهبری، ایفای نقش متقن و موثر داشته باشد و قاطبه مردم را به هدف نهایی انقلاب اسلامی نزدیک کند. اگر طلبه ای در دوران فراگیری علوم حوزوی آمادگی کافی را جهت ساز وکار های رهبری اجتماعی کسب نکند، امکان اثر گذاری بسیار پایینی برای فردای جامعه خواهد داشت.

ملزومات جلوداری روحانیت

جایگاه حوزه علمیه به عنوان رهبری فکری جامعه در سطوح مختلفی ترسیم می شود که در مقام مقایسه ،همه ی آنها در پازل هدف اصلی روحانیت جای می گیرند و هیچکدام از منظر شریعت بر دیگری برتری ندارند گر چه کم و کیف فعالیت در هر یک از انها متفاوت است برای مثال در مقیاس محدود تر جایگاه رهبری را می توان امام جماعت مسجد یک محله دانست که موظف به ترویج و تحکیم مکتب در تمام محله مربوطه است و به عنوان رهبر فکری و اجتماعی و سیاسی محله با مرکزیت مسجد ایفای نقش می کند و در مقیاس کلان نظیر امامت جامعه یا ولایت فقیه نیز به همین منوال است.

این منصب که بر حسب وظیفه شرعیه بر عهده متفکران دینی قرار گرفته است ارائه الگو مجسم عمل به آموزه های اسلامی است؛ هر گاه عضوی از صنف روحانیت در یکی از رده های رهبری دینی قرار می گیرد مشخصا الگوی مجسمی از باید و نباید های شریعت است و اصناف جامعه ملاک شناخت و معرفت دینی را رهبری مربوطه می دانند. این الگو پذیری از جلوداران و زعیمان خصلت ذاتی مسئله امامت و رهبری است که میراث سنگین انبیاء بر علماء در گذر تاریخ بوده است حضرت امام صادق (ع) می فرماید:« ان العلماء ورثه الانبیاء / همانا عالمان وارثان پیامبران هستند» از لوازم مبین چنین امری رشد و تربیت ساحت های مختلف طلبگی به مقیاس کافی در این سطوح است. تربیت علمی و تحصیلی، تربیت معنوی، تربیت تشکیلاتی، تربیت معرفتی و... هر یک جایگاه ویژه ای جهت انجام وظیفه برای فردای طلاب دارند. در این صورت مسئله ای به اهمیت مسئله کارکرد های روحانیت در نقش رهبری و امام علاوه بر نیاز به رشد عقلانی و شناختی و مدیریتی، محتاج عنصر عمل واقعی به آموزه های حقیقی شریعت دارد به گونه ای که بعد از تربیت و رهبری نفس سرکش خویش می توان به تربیت نفوس و امامت بر دیگران پرداخت. حضرت امام علی(ع) می فرماید:« من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ، و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه ، و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم /هر که خود را در مقام پیشوایی مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد و پیش از آنکه به زبانش تربیت کند، با رفتار خود تربیت نماید و کسی که آموزگار و مربی خود باشد بیشتر سزاوار بزرگداشت است تا آن که آموزگار و مربی دیگران است.»

نقش حوزه علمیه در تربیت طلبه راهبر

حوزه علمیه نهادی است که در آن عالم دین پرورش می یابد و این مسیر جز از طریق آموزش عمیق معارف دین حاصل نمی شود. دو رکن اساسی باید در حوزه های علمیه مورد توجه مدیران عالی و همچنین کادر و اساتید قرار گیرد و آن مسئله خودسازی و دگرسازی طلبه در آینده است. حوزه های علمیه بایستی برای هر دو عرصه فعالیت طلبه ها، برنامه مدون و کارامدی مد نظر قرار دهند تا ابتداء در دوران تحصیل فضل و علم طلبه بتواند به معنای واقعی کلمه نسبت به تهذیب اخلاق و تصحیح اندیشه ها و اصلاح رفتار خود اقدام کند و به نحوی امر خودسازی را تا در جات ممکنه انجام دهد و در کنار این مسئله و در عرض آن بتواند برای هدف نهایی از علم آموزی آمادگی کسب کند به گونه ای که با کسب مهارت های تعامل اجتماعی، ضوابط کار گروهی، تجربه های کار ساختار مند بتواند پس از دوره پایان تحصیل مجموع آموزه هایی را که فرا گرفته در زمینه های مورد نیاز به کار گیرد و به مسئله دگرسازی و هدایت و رهبری جامعه اهتمام ورزد.