کذا، ممنوع ... اما نه مطلقا !

6 مهر 1403 - خواندن 5 دقیقه - 18 بازدید

کذا، ممنوع!

اما نه مطلقا...

زهیر طیب

شیوه مواجهه با متون و آثار کهن خطی را می توان به چند گونه تقسیم کرد:

ساحت فرودین و نازل (استنساخ): 

استنساخ: رونویسی، کپی برداری و کتابت صرف از نسخه است. در این مرحله، بازنویسنده که از وی به کاتب و ناسخ تعبیر می کنیم بی آن که حتی دغدغه مطالعه، اصطکاک و تماس مستقیم فکری با متن داشته باشد هرچه در نوشته پیش روی خود می بیند در مقصد، رونویسی و بعضا نقاشی می کند. نمونه های تقلید گرافیکی از نوشته های فارسی و عربی که کاتبان ترک تبار استنساخ و رونویسی کرده اند در کتابخانه های آنها موجود و دردسترس است و موضوعی برای یک پژوهش جذاب خواهد بود.

ساحت میانی و متوسط (تصحیح):

تصحیح: بازنویسی همراه با خوانش نسخه و درک مفهوم آن است. در این ساحت، کاتب یا ناسخ بازنویسنده، با خوانش دقیق از روی نسخه پیش رو یا عرض و مقابله نسخه خود با نویسنده اثر و یا نسخه های دستنویس معتبر از کتاب، می کوشد متن را چنان که قابل فهم و مراد مولف آن است به دستنویس مقصد منتقل کند. در این شیوه نیز کار تا تطبیق دو نوشته همراه با اصطکاک فکری ناسخ با اثر پیش می رود، اما نه بیشتر! در این روش، اگر ناسخ (بازنویسنده) کلمه یا عبارتی را متوجه نشود و با مراجعه به متن مبدا یا سایر نسخه های کتاب، قادر به حل مشکل نشود، هرچه در متن می بیند بازمی نویسد و در متن یا پانوشت، از عبارت «کذا» به معنی: همانطور که در نسخه دیدم و نوشته بود...، استفاده می کند. کسی که نسخه را به این شیوه بازنویسی می کند اجازه دارد تنها خود را «مصحح» بداند. تصحیح بتنهایی، امری متوسط است.

ساحت برین و عالی (تحقیق و تصحیح):

تحقیق و تصحیح: در این شیوه، پژوهشگر که برای خوانش کتاب، بر متن، بینامتن و فرامتن اثر (مواردی همچون تاریخ، جغرافی، تراجم احوال، مبانی علوم مندرج در کتاب و مانند آن) احاطه پیدا کرده است، از همه اطلاعات و منابع در دسترس خود بهره می برد تا کتاب را صحیح و مطابق نص گزارش کند. در اینجا ما با «گزارش» و «پژوهش» روبرو هستیم و خبری از «رونویسی» نقاشانه یا همراه با خوانش نیست؛ بلکه پژوهشگر، با تسلط به اثر و بهره گیری از آثار مشابه و منابع نویسنده اثر و اطلاع از دانشهایی که برای خوانش انتقادی و محققانه متن لازم است، با گزارش محققانه اثر، اشکالات کاتبان و حتی تسامحات نویسنده را شناسایی کرده، آنها را در یادداشتهای پژوهشی خود، یادآوری، اصلاح و تصحیح می کند. این، عالی ترین سطح احیای آثار کهن است. بخشی از این فرایند را «تحقیق نص» می گویند که درباره آن یادداشت مستقلی تقدیم خواهیم شد.

ضابطه کاربرد «کذا»

برخی مصححان محترم در بازخوانی آثار، وقت و حوصله و دقت کافی بخرج نمی دهند. به این معنی که وظیفه پژوهشی خود را فراموش کرده و تنها در سطح فرودین یا میانی با اثر برخورد می کنند که حاصل مطبوع و مطلوبی ندارد. اینگونه افراد در اصطکاک با متن، هرجا نیاز به پژوهش بینامتن و فرامتن باشد و فی المجلس چیزی در ذهن و انبان دانش خود برای برطرف کردن آن نداشته باشند، به درج عبارت «کذا» و عبور از ایراد پناه می برند. 

اما نباید فراموش کرد که «کذا» در پژوهش متون کهن، عموما ممنوع است. پژوهشگر باید آنقدر بکاود، بکوشد و داده های مختلف فرامتن را به هم پیوند بزند تا بتواند از عهده مشکل متن برآید. تنها زمانی مجاز به استفاده از «کذا» هستیم که تمام کوششهای ما بی نتیجه باشد. در آن هنگام هم بهتر است بجای رهاکردن کتاب با آن جزء نامفهوم، نزدیکترین یا صحیحترین واژه را در متن بیاوریم و در پاورقی، با تشریح کامل و تصویری موضع ایراد و کوششهایی که در جهت حل آن انجام داده ایم، نخست: داده های معتبر پژوهشی خود را پیرامون مشکل به خواننده گزارش کنیم تا شاید خود به حل مشکل نایل آید؛ دوم: زشتی «کذا» را در پوشش کوشش و اجتهاد صورت گرفته و پیشنهاد ضبط واژه مورد نظرمان بپوشانیم و خواننده را در میانه مطالعه کتاب، دچار گسست فکری نکنیم. 

این در مورد افتادگیهایی که با بینامتن، قابل فرض یا رفع هستند نیز صدق می کند و عبور از موضع افتادگی نسخه خطی و اکتفا به گزارش افتادگی در آنجا، تنبلی پژوهشی است.

صد البته آنچه بیان شد مانند هر قاعده، استثنائاتی دارد و این طور نیست که «کذا» مطلقا ممنوع باشد اما باید بپذیریم:

استفاده از «کذا» بطور پرتکرار در پژوهشهای تحقیق و تصحیح نسخ خطی، ممنوع است.

در موارد خاص کاربرد «کذا»، در توضیحات، تمام اطلاعات و اقدامات پژوهشی خود را گزارش و پیشنهادهای نزدیک یا صحیح را درج کنیم.

متن نباید نامفهوم و ناخوانا رها شود.

عدم رعایت این دو ضابطه و استفاده بی رویه از «کذا» در پژوهش و گزارش کتابهای کهن، پژوهش را از ساحت عالی «تحقیق و تصحیح» به ورطه توسط و «تصحیح محض» افکنده و افراط در کاربرد «کذا»، کار را به حضیض نازل «استنساخ» فرومی کاهد و چنین کاری، اعتبار و ارزش علمی پژوهشی ندارد. 

پایان