ََAmir Hossein Rouzbahani
3 یادداشت منتشر شدهنقش اجتماعی معلمان
ر همه نظامات اجتماعی ؛ رشد ، نمو ،و تکامل در همه ساحت ها ؛ از جمله اهداف بلند مدت و متعالی هستند که برای استحکام و تداوم متقن روح کلی حاکم بر اجتماع اهمیت دارد و هم راستای با ان ، نهاد های مختلفی در جامعه ، موجودیت خود را ناظر بر این می بینند که با توجه به دیگر مناسبات اجتماعی ، بزای بالندگی آن اهداف فعالیت کنند.
حرکت رو به جلو جهت احیای ارزش های متعالی انسانی ؛ فعلی است که منشعب از عوامل متعددی است و جامعه انسانی به عنوان یک سیستم ، از مولفه های مختلفی برای توسعه خود تاثیر می پذیرد. آنچه که در این بین ، نقش محوری و اصلی کار را ایفا می کند ، فرآیند " تعلیم و تربیت " می باشد که جوامع انسانی ، غایت توسعه و پیشرفت خود را مرهون تحول در معادلات و مدل اداره نظام آموزش و پرورش خود می بینند. فلذا باید عنوان کرد که نهاد آموزش و پرورش در مناسبات انسانی ، یکی از نهاد های تاثیرگذاری است که باید به صورت متوازن به ساحت های مختلف وجودی انسان توجه اساسی داشته باشد و بستر ، زمینه ها و الزامات رشد همه جانبه متربیان را فراهم کند. به همین منظور ایجاد زمینه های مساعد برای تعالی افراد در سیر طبیعی متناسب با نیاز ها و علائق آنها ، از اصول پذیرفته شده نظام تعلیم و تربیت محسوب می شود.
آن چیزی که در فرآیند تعلیم ک تربیت در سطوح کلان اجتماعی همواره مد نظر قرار می گیرد ، مقوله تربیت اجتماعی و لزوم توجهات اساسی جهت بالفعل کردن ظرفیت های بالقوه برای تحقق این امر مطابق شرایط ایده آل است. که با این پیشفرض ها ، می توان مبانی نظام تعلیم و تربیت را به دوسته اصلی تقسیم کرد :
مبانی فلسفی
مبانی علمی
مبانی فلسفی نظام آموزش و پرورش از ملاحظات متاملانه و فلسفی مربوط به طبیعت انسان و غایات تربیت استخراج و استنباط می گردد. مبانی علمی نیز توجه به ابعاد زیستی ، روانی و اجتماعی تربیت معنا شده است.
آموزش و پرورش در واقع ، تلاشی برای آشنایی فرد با اصولی است که بهره مندی از آن و رعایت با کاربرد آن ، وی را به بخش مکمل گروه تبدیل می کند. مطالعه ساخت واکنش اجتماعی ، نشان می دهد که تجمیع و اجتماع انسان هایی که نظام تربیتی نداشته باشند وجود ندارد. پس می توان گفت که آموزش و پرورش همیشه سعی می کند که با مرور گذشته به وسیله تاریخ ، آشنایی با شاخصه و ارزش های اجتماعی به وسیله ادبیات یا هنر ، و آگاهی از تمدن های مختلفی که از بعد زمان و مکان با هم تفاوت دارند ، ذهن و افکار متربی را از تعلق و وابستگی بی قید و شرط به فرهنگی خاص و بیگانه رها سازد!
با در نظر گیری عبارات و موارد فوق ، باید گفت که شکست یا موفقیت برنامه ها و فعالیت هر جامعه انسانی ، جهت رسیدن به غایت های تربیتی خود ، در گرو برخورداری از معلمانی توانمند و فکور است. با توجه به این مسائل است که نقش معلم و حساسیت جایگاه تمدن ساز او ، در عزت و ذلت یک جامعه عیان و آشکار می شود. تعلیم و تربیت نه تنها برای زندگی بلکه برای هستی است ؛ بشریت صرفا به واسطه تربیت می تواند به شکوفایی و بالندگی برسد!
چرا که " آدمی ، جز آنچه تربیت از او می سازد نیست ".
یکی از الگوهای تربیتی را می توان نقش شخصیت معلمان در رفتار متربی را دانست. فی الواقع ، نهاد مدرسه تنها نقش انتقال معلومات و میراث فرهنگی را بر عهده ندارد ؛ بلکه تاثیر گذاری آن بر کل ابعاد وجودی دانش آموز است.
فرهنگ بدون انسانیت نمی توانو وجود داشته باشد ، پس مدرسه امید انسانیت است و معلم ستون پا بر جای بشریت!
دین رفیع اسلام ، جایگاه معلم را در مرتبتی عظیم قرار داده است ، چرا که با تعلیم و تربیت صحیح و مطابق چهارچوب های گفتمانی، سنگ بنای پیشرفت و تکامل جامعه ایجاد می شود و بیشتر ازهر عامل دیگری ، درشکل گیری اخلاق ، خلاقیت ، نوگرایی و شکوفایی متربیان می تواند نقش موثری ایفا کند.
تاثیر گذاری در سطوح کلان ، تربیت نفوس مستعد در گستره وسیعی از جغرافیای انسانی ، وابسته به وجود معلمان حاذق ، ماهر و تحول خواهی است که عمق تاثیر گذاری و نقش" اجتماعی " خود را به نحو مطلوبی ، در بدنه یک سیستم اجتماعی فهم کرده اند.