مددکاری اجتماعی نوین چگونه است؟
ویژگی های نوین مددکار اجتماعی
– مددکار اجتماعی به عنوان یک متخصص
مددکاری اجتماعی نوین چگونه است؟ باید بپذیریم که یک مددکار اجتماعی در هر سه بعد فردی، گروهی و جامعه ای که با ساکنین منطقه کار می کند یک متخصص است. در کار فردی به عنوان یک متخصص فرا رشته ای از همه دانش های آموخته شده خود در حوزه های روانشناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی، دین، هنر، اقتصاد و … استفاده می کند تا به حل مشکل مراجع نائل شود. گاه نقش یک روانشناس و مشاور را دارد؛ گاه یک جامعه شناس و مردم شناس است و گاه به عنوان یک کارشناس اقتصادی یا اخلاقی بر حسب ماهیت مشکل مراجع وارد عمل می گردد و به توانمندی فرد می پردازد.
والدینی که بنا به فقدان مهارت های فرزندپروری به کودک آزاری می پردازند و از روش های دیکتاتوری و غیر انسانی برای به اصطلاح تربیت فرزندانشان اقدام می کنند، با مددکاری اجتماعی متخصصی روبرو خواهند شد که به عنوان یک مشاور آنان را با تبعات منفی و آسیب های پیش رو آشنا خواهد نمود. آن ها با مددکار اجتماعی صحبت خواهند کرد که به عنوان یک کارشناسی اخلاقی و دینی عملکرد آنان با فرزندشان را بررسی خواهد نمود.
در محدوده گروهی و جامعه ای هم مددکار اجتماعی با اندوخته های علمی که در پویایی های گروهی و جامعه ای می شناسد و آگاهی که به تاثیر و تاثر گروهی افراد در تعاملات اجتماعی دارد می تواند انرژی و توانمندی های بالقوه گروه و جامعه را در رسیدن به اهداف پیش رو و یا برطرف نمودن آسیب های موجود هدایت کند.
وجود خانواده هایی که در سکونتگاه های غیر رسمی با آسیب هایی همچون فقر، اعتیاد، طلاق و خشونت ورزی روبرو هستند و گروه وسیعی را تشکیل می دهند، مددکار اجتماعی را به عنوان یک متخصص جامعه شناس یا روانشناس اجتماعی و یا همان مددکار اجتماعی وا می دارد که به یک برنامه اجتماعی دست زده و انرژی های موجود را در اجرای این برنامه هدایت کند.
دادن اطلاعات درست به جامعه مورد نظر ، نقد رفتارهای مخرب موجود، پیشنهاد رفتارهای جایگزین، کمک گرفتن از سایر نهادها و سازمان ها برای وارد شدن در حل مسئله و ارائه خدمات و … ناشی از تخصص مددکار اجتماعی خواهد بود.
طبیعتا این نقش درست نقطه مقابل نقش های سنتی و غیر حرفه ای است که بعضا افراد یا گروه ها بدون برنامه و صرفا مسکن وار وارد می شوند و چه بسا که نتیجه آن در دراز مدت نه تنها یاورانه و حلال مشکلات نمی باشد که آسیب های جدی را هم موجب می گردد.
۲- مددکار اجتماعی به عنوان رابط حرفه ای و تسهیل گر
بودن و زیستن در کنار ساکنین سکونتگاه های غیر رسمی در اندک زمانی نشان می دهد که این افراد منابع اجتماعی قابل دسترس را نمی شناسند. یعنی وقتی با یک مشکل فردی ، گروهی یا خانوادگی روبرو می شوند، نمی دانند به کجا باید مراجعه کنند؟ و اگر منابع را هم پیدا کردند و مراجعه نمودند نمی دانند چگونه باید درخواست کنند، اندازه حقوق اجتماعی خود را نمی شناسند و نمی توانند از نهادها مطالبه گر باشند. این در حالی است که ما با مشکل دیگری در ورای سکونتگاه ها هم روبرو هستیم.
این مراکز و سازمان ها که طبق قانون وظیفه ارائه خدمات به ساکنین سکونتگاه را به عهده دارند ، در عمل بنا به ده ها و صدها دلایل غیر منطقی ، محدودیت های مالی ، عدم تشخیص اولویت ها و حتی نداشتن انگیزه لازم مراجعین را سر دوانیده یا در گردونه ای گیج کننده گرفتار می سازند .
در این وضعیت مددکار اجتماعی با دانشی که از منابع و سازمان ها و وظایف و امکانات آن ها دارد به عنوان رابط بین مردم و سازمان وارد عمل می گردد تا مبادله شکل بگیرد . در نگاهی ایده آل گرایانه می خواهیم تا خود مردم آستینشان را بالا بزنند و خود مشکلاتشان را حل کنند ، اما واقعیت این است که این حرکت می تواند از چرخه زمانی بسیار طولانی که نهایتا فرسایشی و ناامید کننده خواهد بود برخوردار باشد و لذا مردم کم کم از خواسته خود عقب نشینی خواهند نمود ؛ و به تبع آن دور از انتظار نخواهد بود که مردم از راه های ناهنجار و غیر قانونی به دنبال حل مشکلات خود باشند .
در یکی از سکونتگاههای غیر رسمی محل فعالیت ما مردم منطقه خواهان تجدید آسفالت و رنگ حیاط و دیوار مدرسه فرزندانشان بودند . در خواستها و اقدامات مسئولین مدرسه و والدین از سازمان ها نتیجه ای نداده بود . مددکاران اجتماعی و همینطور روانشناسان فعال در پایگاه های خدمات اجتماعی با ایجاد ارتباط و درخواست از شهرداری منطقه برای آسفالت حیاط مدرسه و نقاشی دیوارها نسبت به حل مسئله اقدام کردند .
فراموش نمی کنیم که مددکاران اجتماعی در کنار حرکت های مزبور و مشابه می بایست در منطقه دست به تشکیل یک بانک اطلاعاتی مکتوب بزنند و در مواقع ضروری این بانک اطلاعاتی را در اختیار ساکنین قرار دهند تا آنان هم تلاش در ایجاد ارتباط و بهره گیری از منابع را بیازمایند .
۳– مددکار اجتماعی به عنوان یک تشخیص دهنده
افلاطون در تشریح نظریه عالم مثلی خود انسانی را تعریف می کند که از بدو تولد در درون غاری زندگی کرده است ؛ و آن هم به این صورت که پشتش به بیرون و صورتش درون غار می باشد ، نوری که از پشت سر به وی می تابد و باعث می شود تا سایه های افراد و حیواناتی که از جلو غار می گذرند روی دیوار روبروی این فرد بیفتد و او همواره فکر می کند که فقط سایه ها وجود دارند و آن ها واقعیتی هستند که او می بیند یا صدایشان را می شنود ، اما افراد دیگر که ناظر این اتفاق هستند می دانند که این سایه ها یا مثل ها مجازی اند نه واقعی، و واقعیت پشت آن فرد وجود دارد.
آن چه که می بینیم انسان هایی هستند که در این بستر آسیب زا متولد شده اند ، رشد کرده اند، زندگی می کنند و می میرند و بنابراین در این فضای محدود و بسته این سبک زندگی را عادی می دانند. اعتیاد، سرقت، فقر، بیماری ها و … برای آنان عادی است و شاید بر اساس تئوری درماندگی آموخته شده افراد تلاشی برای تغییر نمی کنند چرا که تشخیصی برای غیر عادی بودن زندگیشان ندارند!
مددکار اجتماعی همان نظاره گر حرفه ای بیرون از غار است که آسیب ها و نابهنجاری ها را می بیند ، تشخیص می دهد و به آگاهی و شعور ساکنین تزریق می کند . بنابراین سعی می کند تا در اولین قدم سوال را مطرح کند و نگرانی ها را برانگیزد .
۴- مددکار اجتماعی به عنوان درمانگر
اگر چه بعضی از اندیشمندان مددکاری مفهوم درمانگر بودن مددکار اجتماعی را عاریه از حوزه پزشکی می دانند و به آن معترض اند ولی واقعیت این است که مددکار اجتماعی در هر سه بعد فردی ، گروهی و جامعه ای یک درمانگر است .
آن جایی که برای یک مراجع یا خانواده دردمند همدلی می کند ؛ یا برای یک شخص افسرده و مضطرب تخلیه از رنج ها را انجام می دهد ؛ برای یک به بن بست رسیده و ناامید امید می آفریند ؛ برای یک زن کتک خورده ماوایی می یابد و ایستادگی و نپذیرفتن آزار را به وی یاد می دهد و به یک دانش آموز نوجوان که عزت نفسش را از دست داده حرمت و احترام هدیه می دهد همه درمانگری است زیرا بهبود حال و عادی شدن روال زندگی این افراد را در پی دارد .
جنبه درمانی داشتن کار مددکار نه یک تشبیه که یک محصول کار است . محصول کاری که منتج از تشخیص ، ارائه برنامه تغییر و بهبودی رفتار ، افکار و احساس است . این جنبه از نقش و تخصص مددکار اجتماعی برگرفته از تئوری های مددکاری ، روانشناسی و مشاوره است که در واحدهای درسی دانشگاهی آموخته و در امتداد فعالیت حرفه ایش می بایست به روز باشد . همین جا لازم می دانم اشاره کنم با تشکیل نظام مددکاری اجتماعی تمامی مددکاران اجتماعی شاغل باید امتیازاتی را از طی نمودن دوره های باز آموزی جمع آوری و برای ادامه کار ارائه دهند .
۵- مددکار اجتماعی به عنوان آموزشگر
ماندلا می گفت و چه زیبا گفت که : آموزش یگانه سلاحی است که می توان با آن جهان را تغییر داد .
یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی سکونتگاه های غیر رسمی فقر فرهنگی یا فقدان مهارت های زندگی است . بررسی در سکونتگاه ها نشان می دهد که والدین در تربیت فرزندان ، همسران در روابط زناشویی ، فرزندان در مهارت های زندگی ، همسایگان در روابط بین فردی ، جوانان در تفریح و سرگرمی و ساکنین شهروند سکونتگاه ها در رویارویی با حوادث ، بحران های زندگی ، مسائل مالی و اقتصادی و رفتارهای روزمره شهروندی با مشکلات جدی روبرو شده اند و توان مدیریت سالم آن را ندارند . لذا بستر بسیار مناسبی برای ابتلاء به آسیب های فردی و انحرافات اجتماعی را به همراه دارند .
در این فضای ناسالم مددکار اجتماعی فعال در پایگاه های خدمات اجتماعی به عنوان یک متخصص آموزش دهنده ، آموزش ها و تکنیک های لازم برای رویارویی با این معضلات را به گروه های سنی و لایه های مختلف اجتماعی پیش رو منتقل می کند . چه اطلاعات به انسان توانمندی می دهد .
آموزش صحیح نقطه شروع تغییرات و راه را نشان می دهد . واقعیت این است که ساکنین بنا به اقتضای فرهنگی ، خانوادگی ، اقتصادی و تحصیلی از یک زاویه نگرش بسته برخوردارند که با همان زاویه دید بسته ، رفتارهای بسته و محدودی هم از خود نشان می دهند . وسعت و گستردگی دنیای آدمی بستگی به وسعت دانش وی دارد .
بنابراین آن چه که در عمل دیده ایم این است که بعد از ارائه کارگاه های آموزشی و جلسات علمی برای ساکنین مناطق آسیب خیز رگه هایی از تغییرات را مشاهده می کنیم . پیگیری ها نشان می دهدکه مداوم بودن آموزش ها ، تداوم تغییر را ضمانت می کند .
۶- مددکار اجتماعی به عنوان یک حمایتگر
استرس ، اضطراب ، افسردگی ، ترس ، نگرانی ، دردهای روحی و روانی و به نوعی اختلالات خلقی و عاطفی اگر در جامعه ما از آمار بالایی برخوردار است در سکونتگاه های غیر رسمی به مراتب درجات بیشتری را داراست . این اختلالات همواره رنج و درد زیادی را برای ساکنین فراهم می کند که در عملکرد فردی ، خانوادگی و اجتماعی آنان اختلال به وجود آورده و در بهداشت روانی و همچنین فعالیت های روزمره شان تاثیراتی سوء را موجب می گردد . دیدگاه های مددجو مداری ، انسان گرایانه و روان تحلیلی ضرورت حمایت های عاطفی حرفه ای درمانگران را در کار با مراجعین آسیب دیده به شدت یاد آوری می کند .
چه بسا که در بسیاری موقعیت ها آسیب دیدگان ما صرفا گوشی می خواهند برای شنیدن و قلبی برای همدردی و شعوری برای درک . بدین گونه تحمل رنج ها برایشان آسان می گردد تا توانایی های خود را فزونی بخشیده و آسیب های خود را کنترل نمایند . بنابراین یک مددکار اجتماعی در سکونتگاه های غیر رسمی در تعاملات بین فردی و خانوادگی و گروهی خود در نقش یک حمایتگر از بعد هیجانی و عاطفی ایجاد ارتباط می نماید و به عنوان یک انسان مرهمی می شود برای رنج های آنان .
تجربیات یاورانه نشان می دهد که یک کمک کننده ( مددکار اجتماعی ، مشاور ، روانپزشک ، روانشناس و پرستار ) زمانی موفق به یاری خواهد شد که بیش از دانش از رابطه عاطفی و صمیمانه برخوردار بوده و به مراجع منتقل نماید . در غیر این صورت مسیر کمک بسیار ناهموار خواهد شد .
۷- مددکار اجتماعی به عنوان پیشگیری کننده
تحصیلات ، اندوخته های علمی و سواد رویکردی یک مددکار اجتماعی سبب می گردد تا در سکونتگاه های غیر رسمی بتواند با دید گسترده و فرا نگر خود دست به پیش بینی مشکلات و آسیب های پیش رو برای فرد ، خانواده ، گروه یا جامعه بنماید . در حقیقت با مطالعه رویدادهای جاری و روابط بین فردی موجود یا رفتارهای مشهود پیش بینی اختلالات پیش رو را می نماید . لذا با اعلام خطر تلاش می کند تا از امکانات موجود محلی و جامعه برای پیشگیری از صدمات احتمالی بهره ببرد .
اگر چه فرهنگ پیشگیری چنان که باید جا نیفتاده است بیشتر کار به مرحله نیاز به درمان می رسد !! ولی مددکار اجتماعی بنا به ماهیت شغلی خود سیگنال ها را می فرستد تا شاید گیرنده ای آنرا بگیرد و پاسخ دهد .
در واقع برای جلوگیری از صدمات بیشتر ، پرهیز از صرف انرژی زیاد جهت حل مشکلات بوجود آمده و ممانعت از اشاعه آسیب ها به لایه های دیگر اجتماع پیشگیری در اولویت قرار دارد .
۸- مددکار اجتماعی به عنوان یک رهبر
اگر چه تاکید حرفه مددکاری اجتماعی ، فعال کردن و مشارکت دادن هر چه بیشتر مردم در رویارویی و حل مشکلات خودشان می باشد ، اما این امر هیچ مغایرتی با پیشرو بودن و رهبریت مددکار اجتماعی در حرکت های به ویژه گروهی و جامعه ای نیست .
مددکار اجتماعی به عنوان یک متخصص می باید در راس حرکت قرار بگیرد و انرژی های مردم را در مسیر اهداف پیش رو حمایت نماید . گاه به عنوان نماینده مردم در مدارس و ادارات و سازمان ها حاضر می گردد تا احقاق حق کند . گاه به عنوان یک حامی در راس نیازها و دردهای مردم قرار می گیرد و به جلب حمایت های خیرین می پردازد .گاه به عنوان یک پیشگیری کننده پیش از آنکه آسیب به وقوع بپیوندد از امکانات سایر نهادها و مردم منطقه استفاده می کند تا مانع شکل گیری آسیب شود . هر جا که لازم باشد در نوک هرم قرار می گیرد و احساس نیاز و حرکت را به وجود می آورد .