شخصیت شناسی (روانشناسی شخصیت)
طبیعی است حاصل این نوع نگرش به بحث مهم و علمی شخصیت شناسی، سطحی سازی و ساده نمایی این حوزه در آموزش های مهارتی و مدیریتی بوده است.
امیدواریم شما هم با ما هم عقیده باشید که یادگیری سطحی این مباحث جذاب وسوسه انگیز می تواند نتایج نامطلوب متعددی داشته باشد که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
تعمیم های نادرست و گسترده
آشنایی سطحی با هر موضوع علمی، می تواند به تعمیم های نادرست و گسترده منجر شود؛ شخصیت شناسی نیز، از این قاعده مستثنی نیست.
به عبارت دیگر، آشنایی سطحی و غیرعلمی با اصطلاحات و ابزارهای شخصیت شناسی، ممکن است باعث شود که مفاهیم و ابزارهای این حوزه را در فضاهای نامناسبی به کار بگیریم.
مثلا:
- آیا واقعا استفاده از آزمون تیپ شناسی در مصاحبه استخدامی می تواند مفید باشد؟
این نوع سوالات را نمی توان بر اساس تجربه های موردی پاسخ داد و صرفا با شناخت عمیق مبانی علمی شخصیت شناسی، می توانیم آن ها را به درستی پاسخ دهیم.
مصداق یابی نامناسب
مباحث شخصیت شناسی با تجربه های روزمره ی زندگی ما گره خورده اند.
به همین علت، همواره این وسوسه وجود دارد که هر آن چه را در این مباحث می آموزیم، به سرعت به خود و اطرافیان مان نسبت دهیم و در جستجو هایی برای آن ها باشیم.
این نوع مصداق یابی های شتابزده، می توانند ما را به سمت تحلیل های نادرست و غیردقیق و نیز سوق دهند.
حتما شما هم کسانی را دیده اید که به محض آشنایی سطحی با اصطلاحاتی مانند درونگرا، برونگرا، آرکتایپ، تیپ شخصیتی، شخصیت شناسی MBTI و مانند این ها، هر روز و هر لحظه در پی تحلیل شخصیت دیگران هستند و چه بسا با اتکا به دانسته های سطحی خود، قاطعیت بیشتری در قضاوت های خود به خرج دهند.
مخلوط شدن علم و شبه علم و داوری های شخصی
دستاوردهای شخصیت شناسی نیز، مانند بسیاری از زیرمجموعه های دیگر روانشناسی، با تکیه بر مطالعات گسترده و روش مند تجربی حاصل شده اند.
یادگیری سریع و سطحی شخصیت شناسی و خلاصه کردن آن در چند توصیه یا توصیف، باعث می شود که پیش فرض ها و اما و اگرهای پشت نظریه ها را ندانیم و قسمت های خالی پازل خود را نیز، با تجربه ها و داوری های شخصی یا مطالبی از جنس شبه علم (که در این حوزه فراوانند) تکمیل کنیم.
مطلع نبودن از جزئیات نظریه ها و بحث ها و نقدهایی که در پس آن ها وجود دارد، در نهایت خود را به شکل باور قطعی به نتایج غیرقطعی نشان می دهد.