تبیین اعتباری بودن مقامات دنیوی برای ایمان بی ایمانان؛ (تمهیدات خداوند در آخرت نجات دوزخیان)
تبیین اعتباری بودن مقامات دنیوی برای ایمان بی ایمانان؛ (تمهیدات خداوند در آخرت برای نجات دوزخیان):
بر اساس اسم «المصلح» که از اسماء خداوند است و در دعای عهد به آن اشاره شده، خداوند در قیامت همه بی ایمانان را صالح و مومن می کند؛ لذا خداوند تمهیداتی را در قیامت انجام می دهد تا این هدف تحقق یابد؛ از جمله این تمهیدات این است که خداوند در قیامت، اعتباری و غیر واقعی بودن مقامات دنیوی را آشکار می سازد؛ این بحث را در ضمن بیان آیه زیر توضیح می دهیم. «...یوم ینادیهم این شرکائی قالوا آذناک ما منا من شهید- و ضل عنهم ما کانوا یدعون من قبل و ظنوا ما لهم من محیص» (47 و 48 فصلت) ترجمه : روزی که خدا آن مشرکان را ندا می دهد که «شریکان من کجایند؟» می گویند: «با بانگ رسا به تو می گوییم که هیچ یک از ما شاهد شریکی نیست.» و آنچه از پیش به عنوان معبود می خواندند، باطل شده و از دست شان می رود و می یابند که آنان را گریزی نیست. توضیح این که بر اساس مفاد این آیات سوره فصلت، خداوند در قیامت از مشرکانی که معبودان دروغین را شریک خداوند قرار می دادند می پرسد که اینک بگویید آن معبودانی که آنان را شریک خدا می دانستید کجا هستند؟ «این شرکائی»؛ ولی مشرکان با صدای بلند پاسخ می دهند که هیچ یک از ما شاهد وجود شریکی برای تو نیست «آذناک ما منا من شهید»؛ این جمله را آنها صریحا اعتراف می کنند زیرا در قیامت انسانها بر اساس هویت واقعی خود وارد محشر می شوند نه بر اساس امور اعتباری و غیر واقعی بنابراین همه مقامات دروغین و اعتباریات بی واقعیت در روز قیامت از انسانها ساقط می گردد؛ ازین رو هر کس بر اساس واقعیات وجودی افراد، مقام و جایگاه آن افراد را خواهد دید ؛ پس معبودان دروغین که معبودیت شان اعتباری و بی واقعیت بوده است، در قیامت در شان و مقام، معبود دیده نمی شوند بلکه از جایگاه معبودیت دروغین خود ساقط شده و حقیقت فقر و نیاز واقعی آنها آشکار می شود و لذا به هیچ وجه کسی شان و مقام معبودیت را جز برای خداوند نمی بیند؛ به همین خاطر مشرکان با صدای بلند می گویند هیچ یک از ما شاهد وجود شریکی برای تو نیست «آذناک ما منا من شهید»؛ بدین وسیله و با این تمهید روشنگرانه، خدا آنها را از اعتقاد به شرک می رهاند و از همین اقدام روشنگرانه خداوند، آن مشرکان به جائی می رسند که می فهمند که هیچ راهی جز پذیرش الوهیت و توحید خدا نیست و ازین رو موحد می گردند «و ظنوا ما لهم من محیص»؛ کلمه محیص از ماده حیص است و حیص به معنای عدول کردن و رجوع کردن از چیزی است؛ بر این اساس معنی این جمله اخیر این می شود که آن مشرکان بلحاظ فکری متوجه می شوند که آنان به هیچ وجه نمی توانند از پذیرش افکار حقه عدول کنند و منطقا امکان ندارد که از حقائق توحیدی روی برگردانند؛ لذا افکار توحیدی و الهی را می پذیرند و همین پذیرش افکار توحیدی و الهی، نجات آنها است؛ زیرا همانگونه که قبلا گفتیم بر اساس آیات زیادی پاداش انسانها همان عمل اعتقادی و رفتاری آنها است «الیوم تجزی کل نفس بما کسبت»، بنابراین آن مشرکان با رها کردن شرکشان، عذاب شرک را از خود برداشته، و با قبول توحید، نعم توحیدی را جایگزین می کنند.
ویرایش شده۱۰:۰۸ بعدازظهر
۲۵ مهر ۱۴۰۲