از امید به ناامیدی: تجربه نیروهای جدید در سیستم آموزشی ایران

6 بهمن 1403 - خواندن 6 دقیقه - 55 بازدید

آموزش و پرورش به عنوان یکی از اساسی ترین نهادهای اجتماعی، مسئولیت شکل دهی به آینده نسل های جوان و تامین توسعه انسانی را بر عهده دارد. در کشور ایران، ورود به حرفه معلمی همواره با شور و شوقی خاص همراه بوده است؛ چرا که معلمان به عنوان کارگزاران اصلی انتقال دانش و مهارت ها، بر آینده جامعه تاثیر بسزایی دارند. با این حال، فرآیند استخدام و ورود به این سیستم به گونه ای طراحی شده که نیروهای جدید با امید و انتظارات بالا پا به عرصه آموزش می گذارند. آن ها تصور می کنند که با بکار گیری علم و مهارت های خود، می توانند به حل مشکلات آموزشی و اجتماعی کشور کمک کنند. اما در عمل، واقعیت های موجود در سیستم آموزشی ایران به طور چشمگیری با این آرزوها در تضاد است و آن ها را به سمتی سوق می دهد که از امید به ناامیدی برسند.

نیروهای جدیدالورود به آموزش و پرورش ایران با چالشی چندوجهی مواجه هستند که ریشه در ساختارهای آموزشی، فرهنگی و اجتماعی کشور دارد. مهم ترین مشکلاتی که این معلمان با آن ها دست و پنجه نرم می کنند، شامل موارد زیر است:

1. نقص در برنامه های آموزش معلمان:

 بسیاری از معلمان جدید با محتوای آموزشی دانشگاهی که به آن ها ارائه می شود، نتوانسته اند خود را به چالش های واقعی کلاس های درس و نیازهای دانش آموزان آماده کنند. این ناهماهنگی منجر به گیجی و سردرگمی معلمان جدید در موقعیت های آموزشی می شود.

2. شرایط کاری دشوار:

 نیروهای جدید معمولا با فشار کاری بالایی روبرو می شوند که نه تنها شامل تدریس در کلاس های پرجمعیت می شود، بلکه نیاز به انجام امور اداری و مدیریت زمان کلاس را نیز در برمی گیرد. این فشار می تواند از طریق ایجاد استرس های روانی و جسمی، تاثیر منفی بر کیفیت تدریس آن ها و همچنین بر روحیه افراد داشته باشد.

3. کمبود منابع و زیرساخت های آموزشی:

بسیاری از مدارس در ایران با کمبود امکانات و تجهیزات لازم برای یاددهی و یادگیری موثر مواجه اند. عدم وجود کلاس های مجهز و فناوری های آموزشی مناسب باعث کاهش کیفیت شیوه های یاددهی می شود.

4. فقدان حمایت های حرفه ای و نظارتی:

 معلمان جدید به ندرت از مشاوره یا ارزیابی های معمولی برای بهبود مهارت ها و افزایش کیفیت تدریس خود برخوردارند. آموزش های مداوم و برنامه های حمایتی برای رشد حرفه ای در دسترس نیست و این مساله موجب کاهش خودباوری و انگیزه در معلمان می شود.

5. احساس ناامیدی و جداافتادگی: 

به مرور زمان، عدم تحقق انتظارات و آرزوها به احساس ناامیدی، سردرگمی و حتی غیبت از شغل منجر می شود. این نگرش به تدریج می تواند به افت کیفیت آموزشی و نقصان در روند یادگیری دانش آموزان منجر شود.

نتایج این تجربه تلخ و ناامیدکننده برای نیروهای جدیدالورود به آموزش و پرورش ایران شامل موارد زیر است:

1. افت کیفیت تدریس:

ناتوانی معلمان در ارائه محتوای آموزشی مناسب و جذاب منجر به افت کیفیت تدریس و یادگیری دانش آموزان می شود. این مساله می تواند تاثیر منفی بر پیشرفت تحصیلی و اجتماعی دانش آموزان داشته باشد.

2. کاهش انگیزه و اعتماد به نفس:

 افت کیفیت آموزش و فقدان حمایت های لازم منجر به کاهش انگیزه و اعتماد به نفس معلمان جدید می شود، که به نوبه خود بر تغذیه روحیه همکاری و خلاقیت در کلاس اثر می گذارد.

3. افزایش نرخ ترک شغل:

در نتیجه ناامیدی و خستگی شغلی، برخی از معلمان جدید ممکن است تصمیم به ترک حرفه معلمی بگیرند، که این امر در بلندمدت به کاهش نیروی با استعداد در سیستم آموزشی منجر خواهد شد.

4. تاثیر منفی بر سلامت روان:

 فشارهای کاری، کمبود حمایت و مواجهه با چالش های متعدد، می تواند به بروز اضطراب، افسردگی و سایر مشکلات روانی در معلمان جدید منجر شود.

5. کاهش نگرش مثبت جامعه نسبت به حرفه معلمی:

 ناامیدی و مشکلات معلمان جدید می تواند تصویر حرفه معلمی را در جامعه کاهش دهد و جوانان را از ورود به این حرفه منصرف کند.

6. پاسخ های آموزشی ناکافی: 

در طول زمان، فرایند یاددهی و یادگیری نمی تواند به نیازهای واقعی جامعه و بازار کار پاسخ دهد، که این امر به مشکلات بزرگ تری در زمینه تامین نیروی انسانی ماهر و متخصص منجر خواهد شد.

7. تقویت چرخه نارضایتی:

 تجربیات منفی و احساس عدم تحقق انتظارات در میان معلمان جدید می تواند به ایجاد یک چرخه نارضایتی منجر شود که نه تنها بر کیفیت آموزشی تاثیر می گذارد بلکه ممکن است نسل های آینده را نیز تحت الشعاع قرار دهد.

تجربه نیروهای جدید الورود به سیستم آموزشی ایران، گواهی بر واقعیت های پیچیده ای است که موجب سردرگمی، ناامیدی و حتی ترک شغل در آنان می شود. این معلمان با آرزوهای بزرگ و دل گرمی به خدمت در فرایند آموزش پا به عرصه می گذارند، اما در مواجهه با چالش های عمده ای چون کمبود منابع، فشار کاری بالا، و عدم حمایت های حرفه ای، به سرعت احساس می کنند که انتظاراتشان برآورده نمی شود. 

کیفیت تدریس و یادگیری دانش آموزان به شدت تحت تاثیر این وضعیت قرار می گیرد و این می تواند به کاهش اعتماد عمومی به کار معلمی و دوری جوانان از این حرفه منجر شود. در چنین شرایطی، لازم است که تغییرات اساسی در نظام آموزشی ایران به وجود آید. مسئولین و تصمیم گیرندگان باید به نیازهای واقعی معلمان جدید توجه کرده و شرایط کاری را بهبود بخشند. برنامه های آموزشی منطبق با نیازهای روز جامعه، حمایت های حرفه ای مداوم و تقویت زیرساخت ها، می توانند به احیای روحیه معلمان جدید و در نتیجه، بهبود کیفیت آموزشی کمک کنند.

این یادداشت هشداردهنده بر اهمیت توجه به تجارب و مشکلات معلمان جدید تاکید می کند. در نهایت، تنها با ایجاد محیطی حمایت گر و تامین شرایط بهینه برای معلمی، می توان به تحقق آرزوهای معلمان و دانش آموزان و شکل گیری آینده ای امیدوارکننده برای نظام آموزشی ایران دست یافت.