گستردگی بعثت محمدی بر عوالم مجردات عقلی
گستردگی بعثت محمدی بر عوالم مجردات عقلی
«و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الی صراط مستقیم؛ صراط الله الذی له ما فی السماوات و ما فی الارض الا الی الله تصیر الامور» (53- 52 شوری)
بسیاری تصور می کنند که بعثت حضرت محمد (ص) به رسالت، در روز 27 رجب در چهل سالگی ایشان بوده است و این رسالت با وفات آن بزرگوار در سال 10 هجری، پایان یافته است؛ این ادعا گرچه به حسب رخدادهای دنیوی بگونه ای پذیرفتنی است؛ اما دریافت وحی قرآنی در رسالت محمدی، فراتر از رخدادهای دنیوی است؛ زیرا آیه فوق نشان می دهد که دریافت وحی قرآنی در رسالت محمدی، در مرتبه ظهور حقائق مجرد عقلی رخ داده، و بعثت محمدی، از آن مرحله شروع شده است و سپس پیامبر اکرم با چنین دریافت وحیانی، قافله هستی ما سوایی را به سوی حقائق قرانی هدایت نموده و رهبری کرده است؛ و این هدایت گری همچنان ادامه یافته تا نهایتا به مرحله رجوع ماسوا الی الله، و صیرورت الی الله استمرار خواهد یافت.
توضیح این که جمله «اوحینا الیک روحا من امرنا» در آیه فوق دلالت دارد که قرآن ابتدا به صورت حقیقتی مجرد و روحانی به پیامبر اسلام القاء شده است؛ زیرا از سویی در این جمله، از حقیقتی که به پیامبر وحی شده است با تعبیر «روحا من امرنا» یاد شده که دلالت دارد حقیقت وحیانی دریافت شده توسط پیامبر، از عالم امر و از مجردات روحانی بوده است؛ و از سویی در جمله بعدی یعنی «ما کنت تدری ما الکتاب» حقیقت وحیانی دریافت شده، با عنوان «کتاب»، معنون گشته است و تعبیر «کتاب» برای آن بکار برده شده است که قطعا مراد همان قرآن است؛ پس «قرآن»، در ابتداء القاء وحی به پیامبر، حقیقتی مجرد و روحانی و از عالم امر الهی بوده است؛ و لذا معنی جمله «اوحینا الیک روحا من امرنا» این است که ما قرآن را که یک موجود مجرد روحانی بود به تو القاء وحیانی کردیم؛ در حالی که تو هنوز از این کتاب و ایمان به او مطلع نبودی. روشن است پیامبری که دریافت کننده چنین وحیی است (که از عالم امر و از سنخ حقائق مجرد است) باید خود دارای تجردی بالاتر از این حقائق وحیانی مجرد باشد؛ پس از این جمله فهمیده می شود شروع مرتبه عالی مبعث محمدی (ص) در روز 27 رجب در چهل سالگی عمر دنیایی آن بزرگوار نبوده است؛ بلکه در مرحله ای از هستی بوده است که هم دریافت کننده و هم حقائق وحیانی دریافت شده، در مرتبه تجرد عقلی، و از مجردات روحانی و عقلانی بوده اند.
اینکه گفتیم قرآن در وهله اول در مرتبه تجرد عقلی دریافت شده و نگفتیم در مرتبه تجرد مثالی، بخاطر این است که موجود مجرد مثالی، موجودی مفصل و جزئی است که افراد و مصادیقش از یکدیگر جدا جدا هستند؛ حال آن که آیه (1 هود) که می گوید: «کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر» نشان می دهد قرآن قبل از مرحله تفصیل و جدائی حقائق درونیش مرتبه دیگری نیز داشته است که طبعا این مرتبه قبل از تفصیل، بر همان مرتبه تجرد عقلی انطباق دارد که وجودی جمعی و متمرکز بوده است؛ و سپس به دلیل «ثم فصلت» به نشآت تفصیلی مثل عالم مجرد مثالی و بعدا به عالم طبیعت مادی نازل شده و مفصل گشته است.
تعبیر «و کذلک» در ابتدا آیه نشان می دهد این وحی عقلی، وحی بلا واسطه بوده است؛ زیرا در آیه قبل، وحی به سه صورت انقسام یافته است «و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه ما یشاء انه علی حکیم» (51 شوری) که در صورت دوم و سوم آن، نوعی واسطه بین خدا و پیامبر دریافت کننده وحی برقرار است؛ اما در صورت اول، وحی بلا واسطه است و حقائق وحیانی مستقیما از خداوند به پیامبر القاء می شوند؛ و تعبیر «کذلک» در ابتدای آیه مورد بحث چون اشاره به دور است؛ و صورت اول وحی از اقسام سه گانه مذکور در آیه قبل، هم لفظا دور است و هم مقاما این نحوه وحی بالنسبه به عالم ما دور است اشاره به همان صورت اول است و وحی در آیه مورد بحث، بر وحی بلا واسطه انطباق می یابد؛ بنابراین پیامبر اکرم در هنگام بعثت در عوالم تجرد عقلی، حقائق وحیانی عقلانی را مستقیما از خدا دریافت نموده است.
و چون حقائق قرآنی برای هدایت و رحمت است «تلک آیات الکتاب الحکیم- هدی و رحمه للمحسنین» (2و 3 لقمان)؛ پس القاء آن حقائق عقلانی هنگام بعثت عقلانی پیامبر برای هدایت همه حقائق روحانی عقلی بوده و هست؛ و همه عقول طولیه و عقول عرضیه که ارباب انواع حقائق موجوده در عوالم بعدی هستند از رسالت عقلانی پیامیر و هدایت پیامبرانه آن حضرت بهره مند بوده و هستند؛ و چون عوالم بعدی نیز امتداد تفصیلی وجود همان حقائق عقلی اند لذا همه ما سوا از بالا تا پایین از رسالت روحانی سرشار از هدایت و رحمت آن حضرت بهره برده و خواهند برند ازین رو در پایان آیه مورد بحث می گوید: «و انک لتهدی الی صراط مستقیم» و از اینجا است که فرمود «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین» (107 انبیاء) یعنی رسالت محمدی رحمتی است که همه عوالم مجرد عقلی و مجرد مثالی و جهان مادی را شامل می شود.
در ادامه بحث در آیه بعد، اشاره شده است که با هدایت حقیقت محمدی همه ما سوی الله به مرحله نهایی رجوع الی الله و صیرورت الی الله که مقصد اعلای آفرینش است خواهند رسید «و انک لتهدی الی صراط مستقیم؛ صراط الله الذی له ما فی السماوات و ما فی الارض الا الی الله تصیر الامور»؛ البته توضیح این بخش اخیر نیاز به مقدماتی دارد که در فرصت دیگری به آن می پردازیم.
حسین عشاقی 27 رجب 1446- 9/11/1403