بررسی یک تناقض ایدئولوژیک، در یک نگاره مشهور

Publish Year: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 266

This Paper With 10 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JELVEH01_373

تاریخ نمایه سازی: 9 شهریور 1398

Abstract:

از میان موضوعات تصویر شده در نگارگری ایرانی، موضوعی جالب توجه و زیبا وجود دارد با عنوان سلطان سنجر و پیرزن، که بارها و بارها توسط نقاشان مختلف در سرزمینهای دوره پسامغول ایران، هند گورکانی و ترکیه عثمانی مصورسازی شده است. به موازات آنها، نگاره های پرتکرار دیگری نیز با همین مضمون ولیکن عناوینی متفاوت چون ملکشاه و پیرزن یا بیوه زن دیده می شود که ساخت بصری همگی آنهاتقریبا مشابه هم است. اینکه آنها به دفعات و آن هم با یک ساختار نسبتا ثابت بصری نقاشی شده اند، میتواند بازتابی از یک ایدئولوژی مشخص سیاسی باشد: ایدئولوژی طبقات حاکمه ای که از طریق تصویر و نقاشی، درصدد تبیین وتثبیت سازوبرگهای اقتصادی اجتماعی مطلوب خود در جامعه بوده اند. در واقع حامیان این نوع نقاشیها با کمک گروه هایی از نخبگان جامعه،از طریق بازتولیدهای مکرر چنین مضامینی در نقاشی ها، و همچنین آثار ادبی و فلسفی، پذیرش شکل خاصی از سلسله مراتب اجتماعی و همسو با منافع اقتصادی طبقات حاکمه را، به امری طبیعی و بدیهی تبدیل می نموده اند، به گونه ای که احتمالا تصورامکان وجوداشکال دیگری از سلسله مراتب،برای مردم آن روزگار مبدل به امری دشوار و یاحتی محال می شده است. اما این ایدئولوژی برساخته قدرت، که به واسطه ماهیت اش، همچون هر ایدئولوژی دیگری مملو ازتناقض های درونی بوده، ناآگاهانه و حتی شاید بدون قصد نقاش، تضادی را در نگاره به نمایش گذاشته است که دقت در آن، می تواند برای یک محقق امروزی که قرنهااز آن دوران حاکمیت نظامهای فئودالی فاصله دارد جالب توجه باشد. در این مقاله سعی شده است تا با ارائه رویکردی انتقادی به یک نگاره تیموری با موضوع سلطان سنجر و پیرزن، این تناقض ایدئولوژیک به نمایش گذاشته شود. روش پژوهش، تحلیلی توصیفی است و شیوه گردآوری اطلاعات، بر اساس بررسی های کتابخانه ای انجام گرفته است. این روش، که با نگاه برخی از اندیشمندان و فلاسفه انتقادی همچون لویی آلتوسر و پییر ماشری هماهنگی دارد، به بسیاری از آثار هنرهای تجسمی در دورهای دیگر ایران و جهان نیز قابل تعمیم می باشد.

Authors

سیدمانی عمادی پرامکوهی

مدرس دانشکده هنر و معماری دانشگاه گیلان، دکترای پژوهش هنر