خوانشی هگلی از تنِ پسین عایشه در شعر عبدالوهاب بیاتی
Publish place: The Quarterly Journal of Lesān-E Mobeen، Vol: 11، Issue: 37
Publish Year: 1398
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 215
This Paper With 19 Page And PDF Format Ready To Download
- Certificate
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_LEM-11-37_006
تاریخ نمایه سازی: 14 بهمن 1399
Abstract:
جریان دیالکتیکی دستگاه اندیشگانی هگل، با حرکت وجودیِ هر موجود متناهی، اندیشهی سوق از متناهی به نامتناهیِ برتر است. این جریان، آشکارکنندهی حضور زندهی کل در جز و در ماوراء جز است. در برآیند مذکور، عنصر داده شده، به لحظهای از کل تبدّلپذیر است. تنِ پسین، نمایش گذار چنین حرکت هگلی است، یعنی حرکتِ گذار روح از خویش به خویش. "عایشه" در شعر بیاتی به آگاهی از خویش همچون موجودی جداباش از روح کلی میرسد یعنی کلی، در فراروی جزئی، عینی میشود و در فرجام در همنهادی یگانه همچون جزئی کرانمند به کلیّت بیکران رجوع میکند تا این جداماندگی و بیگانه گشتگی زائل آید و پس آنگاه به روح خودآگاه بیکران برسد. در این جستارمایه، سعی نمودیم با روش تحلیلی- تطبیقی و با تکیه بر سه پایهی مطرح در دستگاه فلسفی هگل (هستی، نیستی، گردیدن) کارآمدی دیالکتیک هگل در برآیند گذار روح عایشه از خویش به خویش را در شعر عبدالوهاب بیاتی بررسی و تبیین نماییم. بدین ترتیب با تطبیق تنِ پسین عایشه با پایههای دستگاه فلسفی هگل نشان دادیم که تنِ پسین عایشه، به حکم دیالکتیک هگل، به مفاهیمی چون خودآگاهی و آزادی روح در بالاترین حد خود دست مییازد و این آزادی جز از طریق رسیدن به خودآگاهی از وحدت متناهی و نامتناهی حاصل نمیآید بدین سان عایشه- که شخصیتی نمادین در شعر عبدالوهاب بیاتی است- در جهان نمادین یعنی جهان هستی شاعرانه میانجی وجود کلی و جزئی میگردد، لذا نه نمایندهی کلی است و نه نمایندهی جزئی، بلکه نمایندهی هردو است در وحدت و یگانگی آن دو
Keywords:
Authors
فاطمه یوسفی
گروه زبان و ادبیات عربی دانشکده ادبیات وعلوم انسانی دکتر علی شریعتی. دانشگاه فردوسی مشهد.
حسین سیدی
گروه عربی ،هییت علمی دانشگاه فردوسی مشهد ،
احمد رضا حیدریان شهری
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد
بهار صدیقی
دانشگاه فردوسی، دانشکده ی ادبیات