سنخیت در داستان پیرچنگی
Publish place: Literery Studies, Kharazmi University، Vol: 3، Issue: 7
Publish Year: 1385
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 146
This Paper With 17 Page And PDF Format Ready To Download
- Certificate
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_LSKU-3-7_005
تاریخ نمایه سازی: 28 شهریور 1400
Abstract:
مثنوی مولوی بدون نام و ستایش خداوند آغاز می شود و در پایان نیز در داستان "دژ هوش ربا" سرنوشت قهرمان اصلی داستان یعنی برادر سوم ناتمام مانده، رها می شود. گویی مولوی تداوم زمان را اصل و مدار هستی می داند که انسان ها به نوبت و هر کدام به سهم خود این دایره هستی را می چرخانند. سنخیت و همسویی انسان ها در باطن و اتصال آن ها به حضرت حق از موضوعات محوری عرفان است که در مثنوی شریف نیز به گونه های متفاوت بیان شده است. داستان "پیر چنگی" که از دو شخصیت اصلی، یعنی عمر و پیر چنگی ساخته شده است دارای این رویکرد است. عمر و پیر چنگی از نظر ظاهر از دو جایگاه اجتماعی برخوردار هستند که به گونه ای بی رابطه یا متضاد با یکدیگرند؛ اما در باطن سنخیتی بسیار قوی با یکدیگر دارند و در پایان داستان به یگانگی می رسند. تعامل و تبادلی که بین همه انسان ها و کائنات ساری و جاری است.
Authors
سید کاظم موسوی
Shahr-e Kord University
مراجع و منابع این Paper:
لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این Paper را نمایش می دهد. این مراجع به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی استخراج شده اند و لذا ممکن است دارای اشکالاتی باشند که به مرور زمان دقت استخراج این محتوا افزایش می یابد. مراجعی که مقالات مربوط به آنها در سیویلیکا نمایه شده و پیدا شده اند، به خود Paper لینک شده اند :