هنر به مثابه تقلید در نظر توماس آکویناس

هدف این مقاله بررسی نظریه مرتبط در مورد ماهیت هنر است. این نظریه مورد بحث عبارتند از نظریه باستان هنر به عنوان تقلید ازطبیعت و مدرن ترین هنر به عنوان بازآفرینی واقعیت. همانطور که در این مقاله نشان داده شد، این نظریه قبل از هر چیز نه تنها دربرداشت های استاندارد و اشتباه، بلکه در نوع انتقادات علیه آن نیز مشابه می باشد. هدف این مقاله این است که نظریه توماسآکویناس از نظر نحوه تفسیر مجدد برای درک صحیح مفهوم هنر به مثابه تقلید و جلوگیری از انتقاداتی که علیه فرمولهای استاندارد آنوجود دارد، از آن یاد می کند. به عقیده توماس آکویناس، هنر - از آنجا که به خود اجازه می دهد به عنوان عالم صغیر، به عنوانجهانی در مینیاتور، به عنوان شکلی از واقعیت درک شود - بازآفرینی واقعیت است. روش پژوهش حاضر تحلیلی – توصیفی بوده وبه منظور جمع آوری اطلاعات از مطالعات کتابخانه ای استفاده شده است.

Keywords:

هنر , تقلید , واقعیت , توماس آکویناس