تعارضات، محدودیت ها و انتقادات وارده بر تئوری ذینفعان

در زمانی نه چندان دور، مهمترین چالش مدیرعامل راضی نگهداشتن مالکان و سهامداران شرکت بوده است. اما امروز مدیران ارشد شرکت، گاهی مجبورند به دلیل وجود ذی نفعان دیگر مانند مشتریان، تامین کنندگان، گروه های حامی محیطزیست و حتی گاهی شرکتهای رقیب، روبروی هیات مدیره و سهامداران بایستند و تاکید کنند که باید منافع گروههای دیگر هم در نظر گرفته شود، و شرکت را ملزم به ارضا نیازهای آنها بداند. مدیران باید بدانند که هر تصمیم و برنامه آنها، گروهی را تحت تاثیر قرار میدهد، و بی توجهی به این گروه ها، ممکن است به سقوط سازمان منجر شود، هر تصمیمی که شرکت اتخاذ می کند یا هر عملی که شرکت به آن مبادرت میورزد، به نحوی برگروه های مختلف از جمله جامعه تاثیر میگذارد و هر برداشتی که آنها از تصمیمات و اقدامات شرکت کنند بر اعتبار و بقای شرکت تاثیر خواهد گذاشت. لذا سازمانها باید به گروه های متعددی که بطور مستقیم یا غیرمستقیم در ارتباط با آنها هستند برای حفظ بقاء، رشد و شهرت خود توجه نمایند. در کنار تمامی نقاط قوتی که تئوری ذینفعان برای بهبود روابط داخلی و خارجی شرکت به همراه آورده است، محققان ایراداتی به این تئوری گرفتهاند از جمله آنکه که این تئوری در شناسایی گروه های ذینفع داخلی و خارجی، تقابل بین نیازهای این گروه ها دارای چالشهای حل نشدهای است و علاوه برآن پاسخ قاطعی به بسیاری از نیازهای نهان و آشکار درون شرکت نمیدهد. در این مقاله ابتدا به بررسی مفهوم تئوری ذینفعان و انواع ذینفعان می پردازیم و سپس محدویتها، انتقادات و تعارضات این نظریه مورد و بررسی قرار خواهد گرفت.

Keywords:

تئوری ذینفعان , بقا شرکت , انواع ذینفعان