جایگاه عقل و مراتب آن در مثنوی معنوی مولوی

Publish Year: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 530

This Paper With 19 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

CELPL02_004

تاریخ نمایه سازی: 16 بهمن 1401

Abstract:

عقل و خرد در ادبیات فارسی، بویژه در آثار شاعرانی که با علم کلام و فلسفه و منطق آشنایی داشته اند، جایگاهویژه ای دارد. گاه نیز به دلیل مضمون یابی و بیان مفاهیم و مضامین و صور خیال و ایماژهای شاعرانه و اد یبانه، شاعرانو ادیبان بدان توجه کردهاند. در مواردی نیز هنگامی که بحث عشق و شیوه عاشقی پی ش آمده، موضوع تقابل عقل وعشق مطرح شده و شاعر به موضوع عقل نیز، البته به شکل نکوهیده آن پرداخته است. در عین حال، شاعرانی مانندمولوی برخلاف برخی عارفان که از سر بی مهری به عقل می نگرند، در آثار خود به ویژه در مثنوی معنوی با اهتمامیویژه به عقل نگریسته است. ایشان به اهمیت عقل و خرد در روایات و متون دینی و فلسفی و کلامی آگاه هستند وعقل در آثار ادبی آنان جایگاه ویژه ای دارد و همیشه عقل مساوی با عقل جزوی و جزئی نگر و سطحی نگر نیست.مولانا به عنوان شاعر و هنرمند اظهاراتی در مورد عقل و سطوح آن که متاثر از آموزه ها، ارتباطات و جامعه است،بیان کرده است. برای به دست آوردن عمق بینش او در این زمینه، لازم است به آثار او در قالب گفتمان نگاه کرد تاابهام بین تناقضاتی که در یک موضوع واحد در آثار او دیده می شود برطرف شود. یک مطالعه مرتبط تعیین می کندکه چگونه گفته های مولانا به واقعیت نزدیک شده و چگونه او قادر به اجرای آنها بوده است. این تحقیق نظر کاملیدرباره موضوع ویژگی در مثنوی ارائه می دهد. با توجه به روش های معمول تحقیق در رشته های علوم انسانی، دراین پژوهش از روش توصیفی تحلیلی بر پا یه منابع کتابخانه ای به بررسی و تجزیه تحلیل مطالب از دیدگاه مولاناپرداخته شده است.نسبت میان عقل و عشق، در نظر مولانا، بسته به تفکیت قلمروی هر یک دارد. به این معناکه عقلرا کارکرد و قلمروی خاصی است و عشق را قلمروی دیگر. بنابراین، میان عقل، به این معنا (عقل کلی)، و عشق(حقیقی) پیوند عمیقی وجود دارد که عارف را گریزی از پذیرش هر دو نیست، هرچند که در نهایت عقل را تواندرک حقیقت نیست و فقط عشق است؛ عشقی برخواسته از جمال الهی و همین عشق است که جمله عالم را بهحرکت واداشته است. در نهایت مولوی معتقد است که این عشق با عقل کل و عقل اعلا نه تنها تقابل ندارد بلکهسازگار می باشد.

Authors

عالیه عرب

دانشجوی کارشناسی ارشد رشته فلسفه وکلام اسلامی دانشگاه دولتی بیرجند

محمدهادی شهاب

استادیار دانشگاه دولتی بیرجند ،گروه فلسفه و کلام اسلامی